آقای محمد آقازاده (روزنامهنگار برجسته و قدیمی کشورمان) نوشتند:
با همه احترامی که برای شما قایلم ولی …
می دانید چقدر دوست تان دارم اما …
این گزاره های شرطی که در گفت و گوهای فیس بوکی و در هر مناظره دیگر مدام تکرار می شود نشان می دهد چرا ما نمی توانیم وارد عصر گفت و گوی انتقادی شویم
گفتوگوهایی که پیش شرط توسعه همه جانبه و لاجرم دستیابی به دمکراسی و آزادی محسوب می شود.
این تعارف ها نشان دهنده ذهن معذبی است که هنوز منطق نقد را نمی شناسد
وقتی ما وارد گفت و گوی انتقادی با کسی می شویم که دو شایستگی را در او تشخیص می دهیم:
اول آنکه او را اهل گفت و گو می یابیم و معنای این حرف آنست که با انسانی طرف هستیم که می داند گفت و گو هر دو طرف بحث را تغییر می دهد و این تغییر ربطی به پذیرش و انکار قضاوتهای طرفین بحث ندارد
دوم آنکه رویکردی که بیان می کند ارزش نقد را دارد و در آن امکان هایی برای شکوفاتر شدن وجود دارد که با نقد بی تعارف توان بالقوه این رویکرد در عمل بالفعل می شود
جملهای پوپر دارد که باید به شدت به منطق آن وفادار ماند … او معتقد است «بزرگان به دلیل بزرگ بودن بیشتر شایسته نقد هستند»
مصداق کلام او افلاطون ، هگل و بسیار دیگرند … به همین دلیل هیچکس بخاطر سابقه یی که دارد ، بخاطر موی سفیدش ، بخاطر شهرت اش و حتی به دلیل رنجی که در عرصه مبارزه های اجتماعی تجربه کرده است نباید و نمی تواند در معرض نقادی قرار نگیرند
زیرا که نقادی بی احترامی نیست ، راه کشیدن به دشمنی نیست
گفت و گوی انتقادی بی ترحم و از موضع کاملا بالا باید انجام شود … چرا که همه انسانها در بحث برابرند و تنها جنگ استدلالهاست که تکلیف منازعه را روشن می کند
هیچکس نباید انتظار داشته باشد یک طرف بحث به خاطر رعایت حال آن دیگری کوتاه بیاید …. این جنگ بخاطر جدیتی که بر می انگیزد بحث را به نتیجه مشخص که همان روشنگریست می رساند …. و با این روشنگریست که جهان راه به دگر شدن می کشد
فارغ از این گفت و گوهای انتقادی، همه انسانها محترمند و قابل دوست داشتن …. کسانی که دارای نام نیکو هستند لاجرم شایسته احترام بیشتر
ولی این شایستگی ربطی به آن ندارد …. آیا آنها خود را مبدل به امر مقدس کنند که هیچکس نباید مداخله منتقدانه در مورد رویکردشان داشته باشتند؟
تنها مستبدان خود را بیرون از عرصه نقد نگاه می دارند …. روزی با سیلی انکار به تمامی از سوی واقعیت به تمامی نفی می شوند
آنها کسانی اند که شاملو با صراحت در موردشان می گوید : ابلها مردا؛ عدوی تو نیستم من ! انکار توام