عنوان یادداشتی است که برای شمارهی اردیبهشت ماهنامهی نسیم هراز نوشتهام.
البته باید قبول کرد که نوشتن در موضوعات تخصصی برای یک مجلهی «پاپ»، کار سادهای نیست.
امیدوارم از پس این کار بهخوبی برآمده باشم.
توضیح اینکه لینک مطلب در سایت ماهنامه تا مدتی قابل دسترس نیست. اما یادداشت را در همینجا میذارم تا اگر کسی دوست داشت، مطالعه کند.
===================================================
یکی از ویژگیهای علوم انسانی این است که تعریف واژهنامهی تخصصی هر لغت (ترمینولوژی)، با تعریف عوامانهی آن دارای تفاوت است. در سایر علوم اما چنین نیست.
برای مثال در علم ریاضیات، همواره «لگاریتم 100 در مبتای 10» برابر عدد «2» است و امکان ندارد که بتوان تعریف یا نتیجهی دیگری را برای این محاسبه متصور بود.
اما مثلاً علم اقتصاد را به عنوان یکی از زیرمجموعههای علوم انسانی، در نظر بگیرید. بیشتر ما در صحبتهای روزانهمان بارها از «گرانی» اجناس صحبت میکنیم و آن را به مثابهی «تورم» تلقی میکنیم. حال آنکه تعریف علمی تورم با تعریف عوامانهی آن فرق میکند.
در واقع، این ماهیت علوم انسانی است که عموم مردم، بهنوعی به خود اجازهی ورود و اظهارنظر در مورد گوشه و کنار و زوایای آن علوم را میدهند.
در پروندهی این شماره قصد داشتیم تا موضوع «ثروت» را از منظر اقتصاد و به زبان ساده بررسی کنیم.
این واژهی «ثروت» هم از آن دسته واژههایی است که تعاریف عوامانهی زیادی برای آن قائل هستیم.
دو شخص (الف) و (ب) را در نظر بگیرید.
– شخص (الف) کارمند دولت با درآمد ماهی 500 هزار تومان است و در شهرستان صاحب قطعه زمینی به مساحت چند صد هکتار است. این زمین کاربری کشاورزی و صنعتی و مسکونی ندارد و به حال خود رها شده است. اما حدود 1 میلیارد تومان قیمتگزاری شده است.
– شخص (ب) یک کاسب است که بهطور متوسط ماهانه حدود 8 میلیون تومان درآمد دارد. این شخص هیچ ملک و خانهای ندارد و مستاجر است و ماهیانه 400 هزار تومان هزینهی زندگی اوست.
اگر از شما سؤال کنند که کدامیک از اشخاص (الف) و (ب) ثروتمند است، شما کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ احتمالاً گروهی شخص (الف) و گروه دیگری شخص (ب) را صاحب ثروت معرفی خواهند کرد.
در علم اقتصاد، تعاریف متعددی برای ثروت ذکر شده که شرح آنها خارج از حوصلهی این مجال است. اما در نظر داریم تا در مورد تعیین «خط ثروت» در اقتصاد کشور بحث کنیم. منظور از خط ثروت، یعنی میزانی از درآمد که شخص را در ردهی ثروتمندان قرار میدهد.
بهتر است از این سؤال شروع کنیم که :
چه فاکتورهای باید وجود داشته باشد تا بتوان یک فرد را در زمرهی «ثروتمندان» به شمار آورد؟
دقت داریم که تعریف واژهی «ثروت»، تا حدود زیادی به تعریف واژهی «فقر» بستگی دارد. این عبارت «فقر» هم از آن جمله عباراتی است که بهرغم استفادهی مکرر، تعریف دقیقی از آن در مکالمات روزمرهمان ارائه نمیدهیم.
اما آنچه مسلم است اینکه «فقر» در واقع ناتوانی انسان در فراهمآوردن نیازهای بنیادی خود است. اما این «نیازهای بنیادی» کدام است؟ تعریف این نیازها بر حسب هر کشور متفاوت است. مثلاً اگر شاخص تامین بهداشت عمومی و دسترسی مناسب به خدمات درمانی بدانیم، آنگاه کشور کوبا یک کشور ثروتمند و غیرفقیر محسوب میشود؛ حال آنکه میدانیم کاملاً برعکس است.
حتی صندوق بینالمللی پول بهعنوان یکی از معتبرترین نهادهای اقتصادی جهان هم، تا کنون تعریف جامع و جهانشمولی از مفهوم «فقر» ارائه نداده است (که مورد قبول همهی کشورها باشد). اما تعریفی که تا حدودی مبنای محاسبات اقتصادی قرار گرفته است، همانا تعریف خط فقر بر اساس کیفیت غذای فرد است. بدین صورت که گفته میشود معیار خط فقر مطلق، دریافت روزانه 2300 کالری از محل غذای افراد است.
یعنی اگر کسی در روز حدود 2300 کالری غذا دریافت نکند، در زیر خط فقر مطلق قرار دارد.
از بحث خود خارج نشویم. قصد داریم در مورد خط ثروت بحث کنیم و نه خط فقر.
نکتهی جالب در مورد حوزهی علوم اقتصادی آن است که تاریخ ادبیات اقتصادی، مملو از تحقیقات در خصوص «فقر» و «خط فقر» است. اما در مورد «خط ثروت» تحقیقات دامنهداری صورت نگرفته است! و یا اگر صورت گرفته، در دسترس عموم قرار ندارد. لذا علیرغم پیشرفتهای حاصلشده در مورد تبیین و محاسبهی خط فقر، هنوز مطالعات انجامشده در مورد خط ثروت و ویژگیهای آن، بسیار اندک است (حداقل در سطح مطالعات مربوط به کشورمان)….
متاسفانه همانگونه که گفتیم، واژهی «ثروت» نیز تعریف دقیق و قابلاجماعی در نزد اقتصاددانان نداشته است. برخی علمای اقتصاد معتقدند که ثروت بر حسب «سطح پسانداز» تعریف میشود. بعضی دیگر بر حسب «سطح درآمد» افراد اقدام به تعریف ثروت میکنند و البته نظرات دیگری هم وجود دارد که خارج از حوصلهی این مقاله است.
اما آنچه مسلم است اینکه تعیین «آستانهی ثروت» بستگی به قضاوت ارزشی افراد جامعه و همچنین سلیقهی تحلیلگر دارد. دیدیم که تعیین حداقل شرایط زندگی در تعریف فقر، کار مشکلی است. لذا اگر بخواهیم افراد «ثروتمند» را از «غیر ثروتمند» مشخص کنیم، آنگاه کار بسیار مشکلتری خواهد بود.
به هر تقدیر آنچه که توانستیم در مورد تعیین «خط ثروت» در کشور به دست بیاوریم، مطالعهای بود که این خط را برای سالهای 1380 تا 1383 تحت بررسی قرار داده است.
بهنظر میرسد بنا به ملاحظات اجتماعی و سیاسی، اساساً حساسیت و اولویتی در خصوص «خط ثروت» در محافل آکادمیک و یا پژوهشی وجود ندارد. حتی دولتها (در بیشتر کشورها)، عمدتاً مایل هستند تا در مورد مباحث مرتبط با «فقر» مطالعاتی صورت گیرد تا از این طریق بتوانند سیاستهای اقتصادی مناسبی را برای مقابله و مبارزه با «فقر»، انتخاب و اجرا کنند. در کشور ما هم مشابه این وضعیت برقرار است.
دقت داریم که همهی ارکان کشور در حوزههای قانونگزاری و اجرایی، صرفاً بابت «فقر» و وضعیت آن است که در معرض ارزشگذاری و قضاوت قرار میگیرند.
علیایحال با توجه به اینکه تنها مطالعهی موجود به بررسی سالهای 1380 تا 1383 پرداخته است، لذا بهناچار ما هم نتایج مربوطه را منعکس میکنیم. توضیح اینکه روش بررسی در این مطالعه، یک روش ریاضی است که نیازی به ذکر هم ندارد و خط فقر هم در این مطالعه بر اساس دریافت 2300 کالری در روز محاسبه شده است.
شرح | 1380 | 1381 | 1382 | 1383 |
خط فقر مطلق (بر حسب سرانه – ماهانه – تومان | 18000 | 23000 | 30000 | 39000 |
نرخ فقر (بر حسب درصد از کل جمعیت | 11 | 11 | 12 | 4/12 |
نسبت تعداد افراد ثروتمند به کل افراد جمعیت مورد مطالعه (به درصد) | 0.18 | 0.13 | 0.29 | 0.38 |
خط ثروت (بر حسب سرانه- ماهانه- تومان | 605000 | 803000 | 770000 | 816000 |
این جدول بالا مربوط به نقاط شهری است و البته جدول مشابهی هم برای مناطق روستانیی وجود دارد .
مطابق جدول فوق، در سال 1383 حدود 0.4 درصد از جمعیت شهری، درآمدشان از 816 هزار تومان بیشتر بوده است.
به هر حال همانگونه که گفتیم، موضوع تعیین خط ثروت بنا به پارهای ملاحظات اولویت پژوهشی ندارد. از طرف دیگر، برای تعیین خط ثروت باید ابتدا خط فقر را محاسبه نمود.
برای سال جاری و برای محاسبهی خط فقر، اظهارنظرهای عدیدهای صورت گرفته است. اما اگر همان میزان دریافت 2300 کالری را قبول کنیم، آنگاه باید روزانه معادل 3650 تومان درآمد به دست آورد (ماهانه حدود 110 هزار تومان برای هر نفر). با این اوصاف، اگر یک خانوار 4 نفره، درآمدی کمتر از 440 هزار تومان در ماه داشته باشند، آنگاه در زیر خط فقر به سر میبرند.
جدا از همهی اینها چه خوب بود که محافل و نهادهای علمی و دانشگاهی در کنار نهادهای دولتی، اقبال بیشتری به مطالعه با محوریت تعیین «خط ثروت» داشته باشند.
در پایان اشاره کنیم که هماهنگی مسئولان نشریه با چند مرجع دولتی و اقتصادی برای راهنمایی و ارائهی یافتههای پژوهشی جدید، بدون نتیجه ماند.
اکنون که در آستانهی اجرای قانون هدفمندشدن یارانهها هستیم، مسلماً تعیین «خط ثروت» میتواند ابزار مناسبی برای دستیابی به معیارهای مؤثر توزیع درآمد (و بازتوزیع آن) محسوب شود که بهنوبهی خود، کمک مهمی در راستای اجرای مطلوبتر هدفمندشدن یارانهها خواهد بود.
مقاله جالبی بود مرسی! ولی یه سوال:این مبلغ 110 هزار تومان فقط هزینه خورد و خوراک یا هزینه زندگی? چون فکر کنم قضیه خورد و خوراک کاملا فرهنگیه و خیلی وابسته به قومیت و … داره.
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ اردیبهشت 16ام, 1389 8:59:
سلام سارا جان
رقم 110 هزار تومن، صرفاً بیانگر خط فقر در ارتباط با دریافت کالری مورد نیاز است.
همین .
بحث قومیتها هم در اینجا مطرح نیست. میزان کالری ربط چندانی به این مسائل ندارد. چونکه این کالری، حداقل کالری از منابع متعارف غذایی است.
در هر حال ممنون که سر زدی … به امید دیدار
[پاسخ]
سلام-مطلب بسيار جالبي بود اما دوست داشتم نظر خودت را راجع به فرد الف و ب بدانم.در ضمن يادم مي آيد كه آمارتياسن تنها نوبلسيت مشرق زمين جايزشو به خاطر اين تعريف فقر گرفت.حتما كتاباشو مطالعه كن
[پاسخ]
سلام
تحلیل مختصر و مفیدی بود. بسیار سپاسگزارم. اگر لینک کتاب آمارتیاسن را دارید ممنون خواهم شد.
موفق و پیروز باشید.
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ خرداد 16ام, 1391 19:51:
سلام
متاسفانه لینک مورد نظر را ندارم.
شرمنده شدم.
[پاسخ]