یادداشت جالب آقای زیبا کلام را که در آن ؛ وقایع پیش روی جامعه سیاسی کشور تا مقطع انتخابات ؛ پیش بینی شده است ؛ در اینجا یا در ادامه بخوانید روزنامه اعتماد ملی مورخ ۲۸ دی ۸۶ )
پایان ثبتنام داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی، آغاز قریب به دو ماه و نیم فضای انتخاباتی در كشورمان است. تجربه انتخابات گذشته بیانگر این واقعیت است كه به تدریج ظرف هفتههای آینده فضای سیاسی كشور دگرگون خواهد شد. این دگرگونی در مراحل مختلفی اتفاق میافتد. نخستین مرحله مهم ظرف چند هفته آینده مساله رد صلاحیتها خواهد بود.
اگر تجربیات گذشته را ملاك بگیریم، در آن صورت ظرف چند هفته آینده شماری از داوطلبان اصلاحطلب، چپ، مستقل، دگراندیش، ملی- مذهبی و در یك كلام در غیر خط اصولگرایان رد صلاحیت خواهند شد. رد صلاحیتشدهها باز حسب تجربیات گذشته اعتراض خواهند كرد؛ و مساله قهر و عدم شركت برخی از چهرهها و گروهها در انتخابات پیش خواهد آمد.
معترضان خواهان ارائه ادله از سوی شورای محترم نگهبان برای رد صلاحیتشان میشوند و برخی از متولیان شورا هم پاسخ خواهند داد كه آنان به خاطر حفظ آبرو و حیثیت داوطلبان رد صلاحیتشده، ترجیح میدهند دلایل رد صلاحیتها را به صورت علنی اعلام نكنند. این پاسخ شورای نگهبان همچون نمك بر زخم رد صلاحیتشدهها پاشیده میشود و صرفا اعتراض و گلایه آنان را افزایش خواهد داد. اما شورای محترم نگهبان این بار هم همچون دفعات گذشته خویشتنداری كرده و همه تیغ و نیشها را به جان خریداری كرده و همچنان …….
پایان ثبتنام داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی، آغاز قریب به دو ماه و نیم فضای انتخاباتی در كشورمان است. تجربه انتخابات گذشته بیانگر این واقعیت است كه به تدریج ظرف هفتههای آینده فضای سیاسی كشور دگرگون خواهد شد. این دگرگونی در مراحل مختلفی اتفاق میافتد. نخستین مرحله مهم ظرف چند هفته آینده مساله رد صلاحیتها خواهد بود.
اگر تجربیات گذشته را ملاك بگیریم، در آن صورت ظرف چند هفته آینده شماری از داوطلبان اصلاحطلب، چپ، مستقل، دگراندیش، ملی- مذهبی و در یك كلام در غیر خط اصولگرایان رد صلاحیت خواهند شد. رد صلاحیتشدهها باز حسب تجربیات گذشته اعتراض خواهند كرد؛ و مساله قهر و عدم شركت برخی از چهرهها و گروهها در انتخابات پیش خواهد آمد.
معترضان خواهان ارائه ادله از سوی شورای محترم نگهبان برای رد صلاحیتشان میشوند و برخی از متولیان شورا هم پاسخ خواهند داد كه آنان به خاطر حفظ آبرو و حیثیت داوطلبان رد صلاحیتشده، ترجیح میدهند دلایل رد صلاحیتها را به صورت علنی اعلام نكنند. این پاسخ شورای نگهبان همچون نمك بر زخم رد صلاحیتشدهها پاشیده میشود و صرفا اعتراض و گلایه آنان را افزایش خواهد داد. اما شورای محترم نگهبان این بار هم همچون دفعات گذشته خویشتنداری كرده و همه تیغ و نیشها را به جان خریداری كرده و همچنان به واسطه حفظ آبرو و حیثیت رد صلاحیتشدهها از ذكر دلایل و جزئیات اینكه چرا آنان رد صلاحیت شدهاند خودداری خواهد كرد. در خلال این كشمكشها یك بار دیگر فلسفه نظارت استصوابی مطرح میشود. اصولگرایان از یك سو استناد به قانون خواهند كرد كه به شورای نگهبان اجازه میدهد هر كه را فاقد صلاحیت تشخیص میدهد از حق شركت در انتخابات محروم نماید و از سوی دیگر با استفاده از مطبوعات و رادیو و تلویزیون تلاش خواهند كرد تا این باور را در میان مردم جا بیندازند كه در همه كشورهای دیگر هم به نوعی نظارت استصوابی وجود دارد. و بالاخره تلاش اصلیشان صرف این خواهد شد كه اساسا نگذارند بحث رد صلاحیتها و موضوع نظارت استصوابی خیلی پررنگ شود و به جای آن سعی خواهند كرد به مسائل دیگر انتخابات و ضرورت شركت در انتخابات و اهمیت آن و این دست مسائل بپردازند.در عین حال و برای خالی نبودن عریضه هم در مقابل صدها نامزد <غیرخودی> كه رد صلاحیت شدهاند، نام یكی، دو نامزد جناح راست را هم مطرح خواهند كرد تا نشان دهند كه شورای نگهبان برخلاف شایعات عمومی كه مخالفان سعی میكنند اشاعه دهند، برخورد سیاسی با داوطلبان نكرده و همه داوطلبان را با یك چشم نگاه میكند. هیچكس نمیتواند مدعی شود كه همه رد صلاحیتشدهها <فرشته>اند. اما اگر بررسی جامعی از تمامی رد صلاحیتشدهها از زمان بهوجود آمدن نظارت استصوابی صورت گیرد، بدون تردید این سوال مطرح میشود كه آیا با بودن مكانیسمی به نام <نظارت استصوابی> هنوز هم میتوان از انتخابات آزاد و دموكراسی سخن راند؟
به هر حال فرا رسیدن مراحل بعدی انتخابات مساله نظارت استصوابی را تحتالشعاع خود قرار میدهد. چه كسی در كدام فهرست قرار دارد و كدامین گروهها و جریانات توانستهاند به ائتلاف و ارائه فهرست واحد برسند. طبق معمول، رایزنیها به جریان میافتد، چانهزنیهای پشت پرده میان اصولگرایان به راه خواهد افتاد و چهرهها و شخصیتهای معقولتر اصولگرا خواهند گفت به ائتلاف و اتحاد رسیدهاند یا عنقریب خواهند رسید. در عین حال جریانات رادیكالتر اصولگرا روی سهمخواهی بیشتر و كنار گذاردن دیگران اصرار خواهند ورزید. بالاخص این بار كه از پارهای امكانات دولتی هم برخوردار هستند. اصلاحطلبان نیز با اینكه هنوز زخمدار رد صلاحیتها هستند و برخی از آنان روی عدم مشاركت در انتخابات اصرار میورزند، اما بالاخره جریانات میانهروترشان وارد انتخابات میشوند. احتمال ائتلاف آنان البته از اصولگرایان بیشتر است چرا كه آنان به جز حمایت اقشار و لایههای تحصیلكردهتر جامعه از امكانات بیشتری برخوردار نیستند. بنابراین مجبور هستند تن به مصالحه و ائتلاف دهند.
به هر حال فهرستها سرانجام بیرون میآید و شهرها و خیابانها و معابر كشور پر از پوسترها و آگهیهای تبلیغاتی نامزدها میشود. صداوسیما و مطبوعات و البته حكومت بدون ورود به بحث نظارت استصوابی و رد صلاحیتها، تلاش میكنند تا مردم را هر چه بیشتر تشویق و ترغیب به شركت در انتخابات نمایند. فضای سیاسی كشور لاجرم اندكی بازتر میشود، برخی چهرهها و شخصیتها ممكن است مجوز سخنرانی در دانشگاهها و حتی صداوسیما پیدا كنند. جایگاه مردم، رای مردم، اراده مردم، خواست مردم و سایر امور مرتبط به مردم فضا و جایگاه رفیعی در سطح جامعه پیدا میكند. همه سعی میكنند هرچه بیشتر قربان و صدقه مردم بروند و خود را هرچه بیشتر مخلص، كوچك و خدمتگزار مردم بدانند. توجه به زنان، دانشجویان، اقلیتها، محرومان، مستضعفان و البته و بالاتر از همه <جوانان> دفعتا در سطح جامعه بالا میرود. در این میان البته برخی از معمران و مصلحان، نامزدها و جریانات سیاسی را دعوت به رعایت اخلاق و تقوای اسلامی میكنند. بعضا گلایههایی از بالا بودن مخارج انتخاباتی كه از سوی بسیاری از نامزدها هزینه میشود صورت میگیرد.
در حالی كه تا قبل از شروع انتخابات گفته میشد یكی از مزایای بنیادی مردمسالاری دینی كه در ایران وجود دارد در مقایسه با دموكراسی غربی، آن است كه در دموكراسی غربی پول و هزینههای گزاف انتخاباتی از سوی نامزدهای قدرتمند و وابسته به صهیونیسم و سرمایهداری سبب میشود تا بتوانند در انتخابات عقل مردم را ربوده و پیروز شوند ولی گفته میشد در نظام مردمسالاری دینی، اینگونه نیست و پیروزی در انتخابات براساس فضایل و شایستگیهای اخلاقی و معنوی میباشد اما بسیاری از فعالیتها و خرج و مخارجی كه در انتخابات مردمسالاری دینی در عمل صورت میگیرد، روی هزینهها و خرج و مخارج دموكراسیهای فاسد غربی را سفید میكند. به هر حال اگر روال و تجربیات انتخابات گذشته ملاك باشد، در آن صورت واقعیت تلخ آن است كه در نظام مدعی رهبری جهان اسلام، در بسیاری از موارد پول و خرج بیشتر كلید موفقیت در انتخابات میباشد؛ با این تفاوت كه دیگران لااقل داعیه پیشقراولی اخلاقی بشریت را نداشته و مابقی كشورها و نظامها را خراب و فاسد و در حال اضمحلال نمیدانند. به هر حال قرار میشود متولیان فرهنگی كشور از جمله شورایعالی انقلاب فرهنگی كه با اجرای یكسری برنامههای زیربنایی <فرهنگ بازی> فرهنگ جامعه ایرانی را واقعا دگرگون كرده و فرهنگ آحاد ملت را اینچنین نورانی و متعالی ساخته، این مشكل را هم حل كند و یك سری <فرهنگسازی> هم در این فقره پیاده نماید تا نامزدهایی كه پول بیشتر خرج میكنند نتوانند به خانه ملت راه یابند. باز اگر تجربیات و معیارهای گذشته ملاك باشد، مرحله بعدی ابطال برخی از صندوقها و نتایج شمارش آرا از سوی شورای محترم نگهبان میباشد. مرحله بعد نیز آن است كه چه كسی میبایستی صدها تن كاغذ، پوستر، پرچم، تراكت و… را كه شهرهای كشور را همچون بهمن در خود فرو بردهاند تمیز نماید. و باز اگر تجربیات گذشته ملاك باشد . نتیجه انتخابات هم (باز اگر انتخابات اخیر ملاك باشد) روشن است: اصولگرایان طرفدار دولت (فهرست منتخب احمدینژاد)؛ اصولگرایان سایر گروهها، برخی نمایندگان وابسته به عقبه محافظهكاران، اصلاحطلبان وابسته به حزب اعتماد ملی، سایر اصلاحطلبان، برخی افراد و چهرههای مستقل و… میماند یك سوال بنیادی: اگر پاسداری از حقوق مردم را بزرگترین رسالت مجلس بدانیم، در آن صورت اگر قرار شود مجلس هشتم هم از حقوق موكلان آنگونه دفاع نماید كه مجلس هفتم دفاع نمود؛ آیا خیلی تفاوت میكند كه كدام گروه وابسته پیروز شده است؟