یادداشت هفته نامه دانش نفت را در ادامه همین مطلب ببینید:
در چند شماره قبل این نشریه , مطلب جالبی به نام ” پاسکاری یارانه ها ” به چاپ رسید و نویسنده محترم ( که همان مدیر مسئول بودند ) مجددا به مقوله یارانه های انرژی اشارات مفصلی داشتند . داستان یارانه های نفتی در اقتصاد ایران به حدی نخ نما شده که به نظر می رسد یادآوری مجدد آن , نه تنها مفید به فایده نباشد , بلکه ملال آور بوده و خوانندگان را متوجه هیچ مدلول علمی نکند . حدیث تکراری هدر روی ثروتهای ملی به پای فراورده های نفتی , دیگر بحث تازه ای نیست و به نوعی همان تکرار همیشگی خواهد بود .
اما نکته ای که یادداشت مدیر مسئول محترم را از این دست مطالب متمایز می سازد این است که در ادبیات ژورنالیستی نفتی , کمتر می توان به صراحت از مقوله حذف یکباره یارانه ها رد پایی پیدا کرد . بیشتر مطالب این حوزه , عمدتا ناظر به تاثیرات نامطلوب حذف یارانه ها و داستان تکراری فشار بر اقشار ضعیف است که مجددا چرخه ملال انگیز همان مباحث همیشگی را به پیش می کشد و حداکثر جسارتی که در این زمینه به خرج داده شود , همانا اشاره به برخی پژوهش ها و یافته های آماری و اقتصادسنجی است .
هرچند مدیر مسئول همین نشریه نیز با توجه به مقام اجرایی خود , سعی چندانی در باز کردن این مطلب نداشتند , ولی آنچه که از مجموع نوشته ایشان به دست می آید اینکه شخصا در صدد طرح مساله حذف یارانه های فراورده های نفتی هستند , ولی متاسفانه باز هم بنا به روحیه محافظه کاری , ترجیح داده اند که به طور صریح این نظریه را مطرح نکنند . ولی خواننده آگاه قادر خواهد بود به خوبی از فحوای آن یادداشت , منظور شخصی ایشان را متوجه شود .
در این مجال در صدد هستیم بدون توجه محدودیتهایی که مدیر مسئول محترم از آنها رنج می برد , بار دیگر بحث حدف یارانه ها را مطرح کنیم و چه خوب بود که همین نشریه نیز , باب این مقوله را همچنان مفتوح نگاه دارد , چرا که به نظر می رسد تا این لحظه فعالیتهای رسانه ای دقیق و جامعی – حداقل در عرصه مطبوعات – در این زمینه صورت نگرفته است .
داستان بنزین , برای خود حکایت دیگری در اقتصاد کشور دارد ؛ خصوصا آنکه پرداخت یارانه هم عملا اوضاع را پیچیده تر کرده است . حتی اظهار نظرهای متفاوت مقامات و کارشناسان نیز , نتوانسته است از شدت غامض بودن این مساله بکاهد . وزارت نفت , مجلس , تحقیقات کارشناسی و حتی نظر سنجی های یک شبه , همگی یافته های متفاوتی را بروز داده است . عده ای صحبت از افزایش یکباره می کنند ؛ عده ای حامی افزایش های درصدی را پیشنهاد می کنند ؛ برخی طرفدار استمرار سیستم سهمیه بندی هستند , تعدادی به معجزه گازسوز کردن خودروها معتقدندو خلاصه هر کسی برای خود نسخه متفاوتی را تجویز می کند .
تجربه سالها اعطای یارانه باعث ترویج مصرف غیر عقلایی شده و اگر نخواهیم دوباره به دامان همان تکرار مکررات بغلطیم , باید گفت که حتی پرداخت این یارانه هم هدفمند نبوده است .( حکایت دهک ها و….) .
همانگونه که گفتیم , مجموع ……
در چند شماره قبل این نشریه , مطلب جالبی به نام ” پاسکاری یارانه ها ” به چاپ رسید و نویسنده محترم ( که همان مدیر مسئول بودند ) مجددا به مقوله یارانه های انرژی اشارات مفصلی داشتند .
داستان یارانه های نفتی در اقتصاد ایران به حدی نخ نما شده که به نظر می رسد یادآوری مجدد آن , نه تنها مفید به فایده نباشد , بلکه ملال آور بوده و خوانندگان را متوجه هیچ مدلول علمی نکند . حدیث تکراری هدر روی ثروتهای ملی به پای فراورده های نفتی , دیگر بحث تازه ای نیست و به نوعی همان تکرار همیشگی خواهد بود .
اما نکته ای که یادداشت مدیر مسئول محترم را از این دست مطالب متمایز می سازد این است که در ادبیات ژورنالیستی نفتی , کمتر می توان به صراحت از مقوله حذف یکباره یارانه ها رد پایی پیدا کرد . بیشتر مطالب این حوزه , عمدتا ناظر به تاثیرات نامطلوب حذف یارانه ها و داستان تکراری فشار بر اقشار ضعیف است که مجددا چرخه ملال انگیز همان مباحث همیشگی را به پیش می کشد و حداکثر جسارتی که در این زمینه به خرج داده شود , همانا اشاره به برخی پژوهش ها و یافته های آماری و اقتصادسنجی است .
هرچند مدیر مسئول همین نشریه نیز با توجه به مقام اجرایی خود , سعی چندانی در باز کردن این مطلب نداشتند , ولی آنچه که از مجموع نوشته ایشان به دست می آید اینکه شخصا در صدد طرح مساله حذف یارانه های فراورده های نفتی هستند , ولی متاسفانه باز هم بنا به روحیه محافظه کاری , ترجیح داده اند که به طور صریح این نظریه را مطرح نکنند . ولی خواننده آگاه قادر خواهد بود به خوبی از فحوای آن یادداشت , منظور شخصی ایشان را متوجه شود .
در این مجال در صدد هستیم بدون توجه محدودیتهایی که مدیر مسئول محترم از آنها رنج می برد , بار دیگر بحث حدف یارانه ها را مطرح کنیم و چه خوب بود که همین نشریه نیز , باب این مقوله را همچنان مفتوح نگاه دارد , چرا که به نظر می رسد تا این لحظه فعالیتهای رسانه ای دقیق و جامعی – حداقل در عرصه مطبوعات – در این زمینه صورت نگرفته است .
داستان بنزین , برای خود حکایت دیگری در اقتصاد کشور دارد ؛ خصوصا آنکه پرداخت یارانه هم عملا اوضاع را پیچیده تر کرده است . حتی اظهار نظرهای متفاوت مقامات و کارشناسان نیز , نتوانسته است از شدت غامض بودن این مساله بکاهد . وزارت نفت , مجلس , تحقیقات کارشناسی و حتی نظر سنجی های یک شبه , همگی یافته های متفاوتی را بروز داده است . عده ای صحبت از افزایش یکباره می کنند ؛ عده ای حامی افزایش های درصدی را پیشنهاد می کنند ؛ برخی طرفدار استمرار سیستم سهمیه بندی هستند , تعدادی به معجزه گازسوز کردن خودروها معتقدندو خلاصه هر کسی برای خود نسخه متفاوتی را تجویز می کند .
تجربه سالها اعطای یارانه باعث ترویج مصرف غیر عقلایی شده و اگر نخواهیم دوباره به دامان همان تکرار مکررات بغلطیم , باید گفت که حتی پرداخت این یارانه هم هدفمند نبوده است .( حکایت دهک ها و….) .
همانگونه که گفتیم , مجموع اظهار نظرهای مقامات اجرایی و کارشناسی درباره افزایش قیمت بنزین , شاید گمراه کننده هم باشد , اما در یک چیز اتفاق نظر وجود دارد و آن اینکه نمی توان شیوه فعلی را ادامه داد و باید راهکار را در افزایش قیمتها دنبال کرد . اما این افزایش قیمت باید به چه طریقی اعمال گردد ؟
بیشتر مقامات و کارشناسان وابسته در صدد هستند تا با ارایه آمار و ارقام پیچیده و مبهم , به مردم بفهمانند که با افزایش قیمتها و رسیدن آنها به سطوح منطقی , می توان چه بار مالی بزرگی را از روی دوش دولت برداشت و در عین حال اینکه با وجوه آزاد شده از این تصمیم , چه خدمات ارزنده ای می توان ارایه داد بیشتر مقامات و کارشناسان وابسته در صدد هستند تا با ارایه آمار و ارقام پیچیده و مبهم , به مردم بفهمانند که با افزایش قیمتها و رسیدن آنها به سطوح منطقی , می توان چه بار مالی بزرگی را از روی دوش دولت برداشت و در عین حال اینکه با وجوه آزاد شده از این تصمیم , چه خدمات ارزنده ای می توان ارایه داد
اما در این میان یک واقعیت بزرگ به فراموشی سپرده شده و آن اینکه افزایش یکباره قیمت بنزین , هیچگاه اثرات مشابهی با افزایش تدریجی قیمت بنزین نخواهد داشت بالفرض اگر قرار باشد قیمت بنزین در یک دوره سه ساله به سطح منطقی و آزاد خود برسد ( مثلا 500 تومانی که همه از آن حرف می زنند ) , آنگاه اگر بخواهیم در پایان یک دوره یک ساله , قیمت را به این سطح برسانیم , آنگاه اثرات کاملا متفاوتی را تجربه خواهیم کرد تا اینکه بخواهیم با افرایش های سالانه , پس از سه سال به قیمت 500 تو مان برسیم .
مشخصا واضح است که این تاثیراتی که از آن نام بردیم , برای همه ملموس و عینی نخواهد بود . اما چرا چنین ادعایی را مطرح کردیم ؟
نکته مهم در این استدلال این است که همه آمار ها و ارقام و این همه جار و جنجال تبلیغاتی و ادعاهای بهبود وضعیت رفاه عمومی و کاهش بار مالی دولت , فقط و فقط در صورتی قابل تحقق و دفاع است که قیمت سوخت , دچار افزایش یکباره شود ( و نه افزایش های سال به سال ) . به عبارت دیگر , تنها در همین حالت است که می توان انتفاع آحاد جامعه و به ویژه اقشار ضعیف تر را تضمین کرد . اگر افزایش های تدریجی قیمت سوخت در دستور کار باشد , آنگاه نمی توان بر این باور بود که همه مردم از افزایش مقطعی قیمت سوخت بهره مند شوند زیرا افزایش های سال به سال با احتساب عوارض و مالیات محاسبه می شوند که اولا در همان سال بودجه ای , محقق و خرج می شوند و دوما این افزایش ها به هیچ وجه واجد ارقام سنگین و اثرگذاری ( در مقایسه با کل بودجه متعلقه برای واردات و یارانه ) نیستند تا بتوان از قبل آن امکان برقراری سیستم رفاه اجتماعی مطلوبی را متصور بود و ثالثا اینکه باز هم دولت به عنوان پرداخت کننده اصلی یارانه , همچنان محکوم به پرداخت حجم سنگین یارانه خواهد بود که بالطبع سهم اغنیا از این بودجه همچنان بیشتر از فقرا است . بنابراین , روش افزایش تدریجی سنواتی , نمی تواند الگوی مناسبی برای اجرای ادعای افزایش رفاه باشد .
بنابراین اگر مطلوباتی چون کمک به کاهش بار مالی دولت و بهره مندی نسبی اقشار مستحق کمک دولت و ترافیک و … هستیم , چاره ای جز روش حذف یکباره ای سوبسید وجود ندارد . از یاد نبریم که بواسطه روشهایی چون کار فرهنگی و آگاهی دادن, هرگز نمی توان قاعده ای را که سالهاست مردم ما به آن خو کرده اند , از اذهان عمومی زدود . شکست اینگونه حرکتها از قبل کاملا قابل پیش بینی بود ( مثلا عدم کاهش ترافیک شهری را در شرایطی که حتی سهمیه بندی هم اعمال شده است , باید نمونه ای از این به اصطلاح کار فرهنگی دانست ) .
اگر استمرار شیوه افزایش سنواتی سوخت را به عنوان راه حل قضیه در نظر داشته باشیم ( یا همان روش حذف تدریجی یارانه ها که ظاهرا شیوه مرسوم و مورد قبول دولت هم هست ) , آنگاه در پایان مثلا سال سوم , تنها چیزی که عاید می شود همانا رسیدن قیمتهای داخلی به سطوح منطقی است و نه چیزی دیگر .
دولت به مثابه غقل جمعی , باید اهداف و منویات و مطلوبات کل جامعه را در نظر بگیرد . آیا بهتر نیست که دولت با تن دادن به یک تنش موقتی و زودگذر , منافع جمعی همگان را در نظر بگیرد و آن را درجهت بهره مندی مردم از تخصیص بهینه منابع قرار دهد ؟ تیرماه 1386 را از یاد نبریم . آن ماهی که دولت با به جان خریدن همه نابسامانی ها , طرح سهمیه بندی بنزین را بالاخره به اجرا رساند . آیا بیشتر ما در زمره افرادی نبودیم که فکر می کردیم دولت به هیچ روی حاضر نیست چنین ریسکی را قبول کند ؟ راستی چند نفرمان هنوز به یاد داریم که این پروژه در چه روزی از تیر ماه اجرا شد ؟