نگاهی به تاثیر دیپلماسی در نشست الجزایر

یادداشت امروز من در روزنامه‌ی اعتماد به موضوع دیپلماسی در اجلاس اخیر نفتی اشاره دارد:

==================

چند ماه قبل در اجلاس ١۶٩ اوپک تصمیم مشخصی برای میزان سهمیه اعضا اتخاذ نشد. بیژن زنگنه در اجلاس قبلی اوپک گفته بود که «وحدت بسیار خوبی» در میان اعضای اوپک وجود داشته و هیچگونه نشانه مقاومتی در میان اعضا برای «اقدام علیه یکدیگر» یا «بی‌ثبات کردن بازار» مشاهده نشده است.

زنگنه در ادامه تلویحا مصداق خود از «بی‌ثبات‌کردن بازار» را همانا «افزایش سطح تولید» در بین اعضا می‌داند و اظهار می‌دارد که هیچ نشانه‌ای دال بر تحقق بی‌ثباتی مشاهده نکرده است.

این اظهارات زنگنه در بازار نفت نیز انعکاس بیرونی داشت که باید آن را در حاکم شدن نسبی رفتار تعاملی میان اعضای اوپک در نشست قبلی دانست؛ چرا که اعضای اوپک در اجلاس دوحه کم‌و‌بیش نتوانسته بودند بر سر طرح فریز نفتی به توافق برسند. به باور ناظران، همان نشست بوده که بسترساز شرایط کنونی بوده است (در قالب عدم تمایل به افزایش تولید).

در بازار نفت و تعامل با سازمان‌هایی مانند اوپک نیز، عملا «سیاست‌ها» بر مبنای واکنش طیف بزرگی از متغیرها، تعیین و تنظیم می‌شوند. به بیان دیگر، گستره‌ای از «واقعیت‌ها» وجود دارد که به طور مرتب دچار نوسان‌ می‌شوند.

به طور کلی سیاستگذاری عبارت است از مجموعه اصول و اهدافی که هر سازمان یا هر دولت در رابطه با سازمان‌ها و دول دیگر در نظر می‌گیرد. برای «اجرایی‌سازی» این اهداف، نیاز به «دیپلماسی» است. به بیان دیگر «سیاستگذاری» از جنس «هدف» بوده و متقابلا «دیپلماسی» از جنس «ابزار» است.

به عنوان نمونه اکنون عربستان به خوبی می‌داند که تقابل در درون اوپک، نتیجه‌ای جز شکست تمامی اعضا ندارد. تداوم قیمت‌های نزولی باعث شده که عربستان و سایر همراهان این کشور در نهایت تن به پذیرش واقعیت‌های موجود (بازگشت ایران به بازار و همراهی برای کسب سهم بازار) بدهند.

این پیامی است که عربستان از طریق واسطه‌های متعدد به گوش مقامات ایرانی رسانید. واکنش بازار هم به این پیام، حاکی از استقبال بود (هرچند اندک) اما همین همگرایی‌هاست که می‌تواند حاکی از پرهیز از تنش‌های سیاسی و پذیرش واقعیت‌های اقتصادی باشد.

در عین حال نباید نگاه کاملا خوشبینانه داشت. نشست اوپک و توافق اعضا برای بازیافت قیمت‌ها الزاما به معنای قبول‌کردن فریز نفتی نخواهد بود. زنگنه نیز در هنگام عزیمت به الجزایر، به همین نکته اشاره کرده و می‌گوید انتظارها از این اجلاس باید در حد «نشست مشورتی» باشد.

به هر حال شکی نیست که ایران به سیاست بازگشت مقتدرانه به بازار نفت ادامه داده و به طور نسبی در حال بازپس‌گیری جایگاه در بازار جهانی نفت است. حسب آمارهای رسمی، میانگین صادرات روزانه نفت خام ایران پس از اجرایی شدن برجام نسبت به میانگین ۲٫۵ ساله اول دولت یازدهم نزدیک به ١٠٠ درصد افزایش داشته است.

همچنین در مقایسه با میزان صادرات پس از وضع تحریم‌ها در دولت دهم، میانگین کنونی صادرات رشد ٢٧٠ درصدی داشته است. ضمن آنکه میانگین قیمت انواع نفت خام‌های صادراتی ایران در مقایسه با سال اول دولت یازدهم، به ترتیب برای سال‌های دوم و سوم حدود ٣٨ درصد و ۶۵ درصد کاهش یافته است. با توجه به توافق با مجامع بین‌المللی و برداشته شدن محدودیت‌ها و تحریم‌های صادرات نفت خام ایران، میزان صادرات کنونی نفت خام کشور نسبت به سال ١٣٩٢ (سال شروع تصدیگری دولت یازدهم) به بیش از دو برابر افزایش یافته و با وجود کاهش ٧٠ درصدی قیمت‌ها، افزایش حجم کنونی صادرات، ۵٠ درصد از کاهش قیمت‌های نفت خام‌های صادراتی را جبران کرده است.

این «افزایش» نه تنها تاثیر منفی بر بازار نداشته است بلکه به خوبی جذب بازار شده است. دیپلماسی‌ معمولا امری از جنس کوتاه‌مدت نیست. برای مثال از نیمه سال ١٣٩٣ که افت قیمت نفت مشاهده شد، هرچند اقداماتی از سوی ایران (و همچنین سایر کشورها) در راستای تقابل با روند کاهنده قیمت‌ها در دستور کار قرار گرفت، اما نگاه تحلیلی عمیق آشکار ساخت که عملا مجموعه‌ای از عوامل بنیادین و غیربنیادین دست به دست هم داده تا چنین واقعه‌ای را رقم بزند. عواملی که هرکدام از حیث «جنس»، «تاثیر»، «جهت‌دهی» و «راهکارهای مقابله»، تفاوت‌های زیادی با هم دارند.

اکنون با توجه به جمیع جهات، می‌توان حکم داد که برنده این دیپلماسی، ایران است. واقع امر آن است که یک دیپلماسی موفق، الزاما همواره نباید منافع یک کشور را به طور تمام و کمال تامین کرده و منافع سایرین را ضایع و پایمال کند. افزایش تولید ایران و فرصت‌های مناسب برای جذب سرمایه‌های خارجی نیز مزید بر علت است.

پدیده «بحران قیمتی» و بالطبع «کاهش درآمدهای نفتی و عمومی» برای همه کشورهای عضو (منجمله ایران) هم موضوعیت داشته است؛ اما چگونه است که کشور ما موفق به رسیدن به سطوح بالای تولید و صادرات شده و کشورهای دیگر به چنین سطحی از موفقیت نایل نیامده‌اند.

جواب در همین کلمه است: دیپلماسی انرژی. در واقع «همکاری انرژی» و نه «رقابت انرژی»؛ این یعنی دیپلماسی انرژی.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *