امروز؛ روز خبرنگار است.
یادش بخیر ….. اواخر سال 1379 بود.
آن موقع بهزاد مرتضوی و آزاده سهرابی هر دو در مطبوعات فعالیت داشتند.
یک روز بهزاد گفت که: «دلت میخواد برای روزنامهی ما مطلب بنویسی؟» (منظورش روزنامهی خبر بود).
فکری کردم و گفتم «چرا که نه» …
فردایش مطلب را نوشتم و به دستش رساندم.
آن موقعها هنوز اینترنت همهگیر نبود و ما هم چیز زیادی از اینترنت نمی دانستیم … فوقش فاکس بود …
یادم هست روزنامهی خبر در آن موقع؛ توی خیابان کبکانیان بود ( همان خیابانی که انجمن صنفی روزنامهنگاران در آن بود)
خلاصه همین یک پیشنهاد ساده ….. تا امروز که حدود بسشتر از 12 سال از آن موقع میگذرد…. و من بیشتر از 1300 یادداشت توی رزونامهها منتشر کردم.
کارم را با روزنامهی خبر شروع کردم … بعد روزنامهی «آزاد» …. اعتماد … همبستگی …. حیات نو …توسعه … و همینجور خیلی جاهای دیگر
خیلیها را دیدم … خیلی چیزها یاد گرفتم ….
روزنامهنگاری برای من بهانهای برای زندگی نبود … خود خود زندگی بود ….
یادم هست که یک بار در منزل بهزاد مرتضوی بودم و آزاده سهرابی هم حضور داشت .. یک مهمان دیگر هم داشتند که محمود پوررضایی بود …
داشتم به آن جمع (که همگی روزنامهنگار بودم) میگفتم که این کار را دوست دارم ….
آزاده سهرابی خندهای کرد و گفت: «اجازه نمیدهم آلودهی این کار بشوی». عین جملهاش همین بود ….
امروز آزاده هنوز در قید حیات است! و میتواند شهادت بدهد.
حالا که زنده است، باید ببیند که همان دوستاش اکنون بدون عشقاش نمیتواند لحظهای دوام بیاورد ….
به او چند بار گفتهام که چقدر عاشق این کار هستم …
دغدغهی خبر … نگران گزارش … منتظر یادداشت … دلواپس حروفچینی … حقوحساب به صفحهبند! …. دلخور از مدیر تحریریه … ترس از مدیر مسئول ….
خلاصه همهی این ها بهانهای است که این روز خجسته را به تمامی روزنامهنگاران و همکاران مطبوعاتی تبریک بگویم …
ای کاش همین روزها شاهد باز شدن دوبارهی انجمنمان باشم …
بچهها … قلمتان همیشه پرجوهر … و خسبته نباشید
=====================
پینوشت:
آقای امیرهادی انواری (روزنامهنگار) مطلب جالبی در فیسبوکشان راجع به همین موضوع «رزونامهنگاری» نوشتهاند که اشاره به مطلب مهمی دارد:
روزت مبارک صاحب دمپایی مستراح!
بابت مثالش معذرت میخوام.
ببین توجه کن:
شما کفش خواهرتو / مادرتو/ پدرتو/عموتو و … رو که نمیپوشی؛ کفش خودتو میپوشی دیگه!
اما مستراح که میری، یه دمپایی هست که همه استفاده میکنن ….. مهمون هم که بیاد، میره مستراح از اون دمپایی استفاده میکنه …
به نظر حقیر در ایران فعلی، خبرنگاری و روزنامه نگاری عین همین دمپایی مستراح میمونه.
طرف رفیقش تو روزنامهی فلان کار میکنه؛ شغلش رو مینویسه
«جورنالیست @ روزنامهی اوسکلان تپه»
یارو یک بار از کنار روزنامه ای رد شده؛ اندازهی یک عمر تجربه کسب کرده!
یه سریها هم هستن که اصولا سمتتشان توی تحریریههاست (مثلا: خبرنگار، معاون سرویس، دبیر سرویس، سردبیر، حروفچین، دبیر تحریریه و…).
سمت این عزیزان در واقعغ «آویزون تحریریه» هست ….
خب! با این تعریف من؛ فکر کنم باید «امروز» را به نزدیک 4 – 5 میلیون «خبرنگار بالفعل» ….. و نزدیک به 74 میلیون «خبرنگار بالقوه» تبریک عرض کرد.
مبارک باشه ایشالله
سلام
روزت مبارک
بد نیست کامل کنم که:
وبنگاری را نوعی روزنامه نگاری غیر حرفه ای میدانم
اینترنت در این زمینه
2 تحول ایجاد کرده:
1- محدودیتهایی که مدیر مسئول و سردبیر و تحریریه و… ایجاد میکنند از بین برده
و 2- محدودیتها در تعداد و تعدد روزنامه نگاران رو از بین برده
البته وبنگاران
روزنامه نگار حرفه ای نیستند
اما روزنامه نگاران
میتوانند وبنگاری حرفه ای باشند!
موفقیت و سلامت همه روزنامه نگاران و وبنگاران آرزوی قلبی من است
هر دو میتوانند در اعتلای وب فارسی موثر باشند
شاد باشید و پیروز و سربلند
[پاسخ]