یادم هست که چند وقت قبل یادداشتی نوشته بودم با عنوان «کتاب اولیها و ملاک مقایسه» که در آن بدون آنکه به شخص خاصی اشاره کنم، گلهای داشتم که چرا برخی نویسندگان جوان ما که موفق به انتشار اثر در نشرهای معتبر و خوب شدهاند، مرتباً به ارسال توصیههای اخلاقی به سایر نویسندگان هستند که «مبادا با سرمایهی شخصی اقدام به انتشار کتابتان بکنید» و از این حرفها…
بعد هم نتیجهگیری کرده بودم که اگر همه موفق بشوند که کتاب داستان «خوب» چاپ کنند، آنوقت دیگر کتاب شما که «خوب» نخواهد بود؛ چرا که برای وجود یک «خوب»، حتماً باید یک «بد» هم تعریف بشود…
من واقعاً هیچ نویسنده و یا عزیزی را نام نبردم اما ظاهراً برخیها برداشت دیگری داشتند.
یادم هست فردای آن روز، یکی از همینها در وبلاگاش مطلبی منتشر کرد با عنوان «حسود» و ذیل آن هم کلامی از یکی از امامان در مذمت حسادت!
متاسفانه باید اعتراف کرد برخلاف آنچه که به نظر میرسد، محیط و محاط ادبیات ما در فضای مجازی، بهشدت غبارآلود است.
همه را گفتم تا به یادداشتی از آقای آیت دولتشاه (نویسنده) برسم.
مطلب خوبی نوشتهاند که میتوانید کل آن را در این لینک بخوانید اما فرازهای مهم آن به این شرح است:
– هرچقدر آدم ها در عالم واقع، در برخورد با یکدیگر محافظه کار و مبادی اداب هستند، در عالم مجاز بلآخره به نحوی درونیات شان را نشان می دهند.
– لینک دانی وبلاگ ها… محل مناسبی است برای پیگیری مواضع پنهان افراد نسبت به یکدیگر. لینک دانی برای بسیاری از وبلاگ نویس ها به جای وسیله ای برای اطلاع رسانی، تبدیل شده است به ابزاری برای نادیده گرفتن و تلاش برای نادیده شدن دیگران.
– سال هاست همه ی ما از نبود مخاطب و مهجور شدن ادبیات می نالیم… همه انتظار داریم که روزی طلسم این تیراژ هزارتایی شکسته شود و…به حدی برسد که از راه نوشتن بشود خانه و زندگی ای ساخت و تن به هرکاری برای زنده ماندن نداد.
اما فراموش کرده ایم که کتاب های بی مخاطبی که روی دست ناشر و نویسنده باد می کنند، حاصل همین کژ اندیشی هاست، حاصل ذهن همین آدم هایی که با جزم اندیشی، حتی تحمل این را ندارند که از جانب شان، دالانی مجازی به دیگر فضاهای ادبی باز شود. حاصل ذهن آدم هایی که قدرت شان منوط شده به نادیده گرفتن دیگران و انکار این و آن.
– اگر بپذیریم که این روزها اکثر از نویسندگان فعال ما به نوعی درگیر با فضای مجازی شده اند و همین تک و توک وبلاگ های باقی مانده، برای شان تبدیل به مهمترین راه ارتباطی شده است، بیشتر به اهمیت موضوع پی می بریم.
– این روزها، اکثر وبلاگ ها و وب سایت ها به جای اینکه کمکی به برون رفت ادبیات از بن بست کننده، تبدیل شده اند به ابزار قدرت هایی شخصی و بسته که در خوش بینانه ترین حالت گاهی در جذب 200 تا مخاطب هم ناکام می مانند. در صورتی که اگر سری به وب سایت های غیر ادبی بزنیم، خیلی زود متوجه می شویم که این آمار و ارقام چندصدتایی که گاهی موجب غرورمان هم می شود، چقدر رقم خجالت آوری به حساب می آید.
– وبلاگ ها و وبسایت های ادبی اگر در جایگاه درست خودشان بنشینند و با بازتر عمل کردن در بخش لینک کده و پیوند های روزانه شان و با تلاش در گسترش دامنه ی مخاطبان شان، در دراز مدت می توانند به کمک تنه ی رنجور ادبیات ما بیایند در غیر این صورت مانند پیله ای تنگ و محکم، دوران شفیرگی را تا ابد طولانی خواهند کرد.
سلام. اتفاقا همین الان می خواستم بهتون بگم همین شنبه برنامه می ذارم. فقط باید کمی هماهنگ کنم. مجددا خبر میدم. ولی شماآماده باشین! ما هم منتظر شما و همسر محترمتان هستیم.
[پاسخ]
بابا جان علت بنبستِ ادبيات شما بيسوادايين عجب رويىيهم دارين كه ميخاين كمكم كنين! خوبه والّا
شماها دست از سر ادبيات بردارين اون خودش درست ميشه.
[پاسخ]