بالاخره دوست عزیزم آقای بهزاد مرتضوی، همت بلند کرد و نمایش «یک تنبیه باشکوه» را به روی صحنه برد.
نمایش را آقای امید سهرابی نوشته و دو بازیگر در آن بازی میکنند:
آقای امیرکاوه آهنینجان
و خانم فقیهه سلطانی
این نمایش در واقع جلوهای از حضور بیهودهی تکنولوژی در زندگیهای معمولی ماست؛ آنجا که گویی روابط رن و مرد (بهعنوان مصداقی از صمیمیترین نوع رابطه) هم در این زمانه ، زیر نظر قرار داشته و تمامی اعمال و کردار آنها در حال ثبت و نمایش است.
از این حیث شاید بتوان فیلم «نمایش ترومن» به کارگردانی «پیتر ویر» را معادل سینمایی این نمایش تلقی کرد (البته صرفاً در قالب مفهومی و نه در قالب فرم و روایت).
در این نمایش شاهدیم که هر کنش و یا واکنش این زن و شوهر نسبت به وقایع اطرافشان، با پاسخهایی از جانب مرجعی ناشناخته همراه میشود که حاکی است کاملاً تحت مراقبت قرار دارند.
از این رو انسان معاصر در خصوصیترین روابطش نیز چارهای جز رویآوردن به «نمایش» ندارد. این انسان در متن «حیات» خود، صرفاً «بازی میکند» و نه «زندگی»؛ آنطور که در نمای آخر نمایش، همانجایی میخزند که از آن برخواسته بودند.
رؤیای «زندگی معمولی» فقط در قالب خواب و آرزو قابل تصور است (همانجایی که این زن و شوهر، مکالمات روزمرهی خود را در خواب با یکدیگر مبادله میکنند؛ گویی در بیداری، امکان چنین تعاملی حتی در سطح کوچکترین و پیشپاافتادهترین نیازهای عاطفی و ارتباطاتی وجود نخواهد داشت)
بهزاد مرتضوی طی یادداشتی در مورد این نمایش نوشت:
«از حدود 10 سال قبل که «یک تنبیه باشکوه» را در سمت دستیار کارگردان در نمایشنامهخوانی…. تجربه میکردم، در این فکر بودم که زمانی این نمایش را در مقام کارگردان، کار کنم… اما هربار که قصد تئاتر داشتم، متن دیگری به ذهنم میآمد… هرچند هربار بنا به دلایلی مع ذکر آن توضیح واضحات است، بیشتر این پروژهها در نطفه خفه و نهایتاً رها میشد…
امسال… «یک تنبیه باشکوه» بود که من را صدا میزد… متن… خوشبختانه پذیرفته شد. اما… تمرینات آنقدر به تاخیر افتاد که دیگر گروه هم باور نداشت بتواند به شرایط اجرا برسد…
نمایش، حاصل زحمات شبانهروزی گروهی کوچک، اما پرتلاش و حرفهای است که فعل خواستن را صرف کرد و در کمتر از یک ماه نمایش را آماده کرد…»
مرتضوی در ادامهی یادداشت خود میگوید:
«… این نمایش، قصهی من؛ قصهی تو و قصهی ماست. «من» و «ما»یی که به لطف تکنولوژیهای امروزی، همواره زیر نظر و در حال کنترل هستیم. مرد و زن این نمایش برای من، نماد انسان معاصر هستند. کاریکاتوری از انسان امروز که از بیم مراقبیناش، دیگر حتی به جای «زندگی»، در واقع «نمایش زندگی» را بازی میکند…»
من شخصاً این نمایش را دوست داشتم و دیدن آن را به همهی دوستان و عزیزان توصیه میکنم.
اگر تمایل دارید «یک تنبیه باشکوه» را ببینید، به «تالار حافظ» بروید. درست روبهروی تالار وحدت است.
ساعت اجرا هم هشتونیم شب است به مدت حدود 90 دقیقه.
ضمناً به هیچ وجه مشکل پارک ماشین هم ندارید و در آن ساعت، جای پارک فراوان در اختیار شماست.
مثلاً من خودم درست کنار تالار پارک کردم و کلی فضای خالی هم وجود داشت.
نکنهی مهم:
به پیشنهاد من و موافقت کارگردان محترم، تعداد یک فقره بلیط مهمان برای بازدیدکنندگان این سایت درنظر گرفته شده است.
هرکسی که زودتر کامنت بگذارد، برندهی این بلیط خواهد بود.
ای.میل یا تلفن خودتان را در کامنت بگذارید. من خودم تماس میگیرم.
من زودتر کامنت گذاشتماااااا
امشب رفتم و تئاتر “خدای کشتار” رو دیدم. با این مختصر مقدمه ای گفتین فک میکنم تقریبا در یک درون مایه ای هستن این دو(خدای کشتار و یک تنبیه باشکوه)
به هرحال طالب دیدن این نمایش نیز هستم بشدت…
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ آبان 4ام, 1391 11:51:
بله
تبریک می گویم.
به شما ای.میل زدم.
نگاهی به ای.میل خودتان بیندازید.
ممنون
[پاسخ]
انقدر چرت و پرته كه كسى حاضر نشده بليط مجانى بگيرِ. اونم ملت ايران كه با طنابِ مفت خودشونو دار ميزنز. دلم براتون سوخت عيبى نداره دفعهءِبعد يه بليط مجانى با يه چكِ پنجاهى و حمل و نقل رايگان بذارين شايد چارتا بدبخت بيچاره حاضر بشن بخاطر پوله يه ساعتى تحمّل كنن.
بعداً ميگن چرا تئاتر مخاطب كم داره خوب معلومه ديگه بخاطر اينكه هر ننه قمرى از نَنَش قهر ميكنه ميره كارگردان ميشه يكى نيست بگه آخه جانم توكه سوادِ اينكارارُ ندارى چرا متن مردمُ خراب ميكنى؟
[پاسخ]