یاددشت امروز من در روزنامهی آرمان، به موضوع انحلال سازمان برنامه مربوط میشود.
از سایت روزنامه هم میتوان خواند.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
بحث چرایی انحلال سازمان برنامه از جمله مقولات مناقشهبرانگیزی است که از حدود پنج سال قبل به اینسو در جریان است.
در همان زمان که فرآیند انحلال (که البته واژهی نادرستی است و باید از عبارت صحیحتری استفاده کرد) صورت گفت تا همین امروز، تعداد زیادی از کارشناسان، این تصمیم را غلط دانستهاند.
در این یادداشت نگارنده تا حدودی در پی رفع ابهام از این «غلط» است.
قبل از هرچیز باید به این نکته توجه داشت که سیاستهای اقتصادی هر دولت، الزاماً با دولتهای پیشین همسویی نخواهد داشت و لذا باید این حق را برای دولت متصور بود که با عنایت به ترکیب مورد نظر خود و پایش دقیق و مستمر شاخصها، اقدام به سیاستگذاری کند.
در مورد سازمان برنامه باید این سؤال را مطرح کرد که آیا جنبههای کارشناسی تدوین برنامهها و اساساً مغزهای برنامهریزی اقتصادی بهواسطهی تغییر ساختار سازمان برنامه، تغییر یافتهاند یا نه؟
بعید است پاسخ مثبت باشد؛ هرچند که برخی لایههای بالایی که تصور علقه های سیاسی بر آنها میرفت، کنار گذاشه شدند. اما به نظر میرسد بیانصافی باشد اگر تمام توان علمی و اجرایی این سازمان را منحصراً در گروی همان لایه بدانیم.
پس استعدادهای علمی و کارشناسی سازمان فوق (که از جمله نخبهخیزترین دستگاههای دولتی است) را در کجای این معادله ملحوظ کردهایم؟ اتفاقاً نکتهی اصلی در ان جاست که ساحت علم اقتصاد (و اساساً هر علم دیگر) باید اجل از ورود و انتساب به تعلقات سیاسی باشد.
در سازمانهای دولتی که مدیران آنها بر اساس سیاسیکاری انتخاب می شوند، آیا با رفتن یک مدیر و یا مجموعهای از مدیران، کارهای اجرایی بر زمین میماند؟ پاسخ منفی است زیرا عملیات اجرایی و کارهای جاری یک سازمان، برعهدهی کارشناسان آن سازمان است.
حالا در مورد سازمان برنامه، عملاً با تغییر عنوان سازمان به «مدیریت برنامهریزی و نظارت راهبردی»، آیا توان علمی و کارشناسان آن را «بلاموضوع» تلقی کردهایم؟
نیل به اهداف خاص در اقتصاد، نیاز به منظومهای از سیاستگذاری در بخشهای مختلف اقتصادی وجود دارد.
من قصد تطهیر اقتصادی دولت را ندارم؛ چه آنکه تا کنون یادداشتهای زیادی در نقد مدیریت اقتصادی دولت نوشتهام اما مشکل این است که برخی میخواهند طوری بنمایند که سیاستهایی وجود دارد که با توسل به آن، میتوان همهی مردم را خشنود و راضی نگاه داشت. اما آموزههای اقتصادی گوشزد میکند که هیچ تصمیمی، نمیتواند بدون قربانی باشد و هر تغییری که مؤلفههای خاصی از اقتصاد را تحتالشعاع قرار دهد، حتماً تاثیراتی (چه مثبت و چه منفی) بر مؤلفههای دیگری بر جای خواهد گذاشت.
رسانههای دولتی به دفاع سرسختانه از تصمیمهای اقتصادی دولت مشغولاند؛ گویی این اقدامات، عصارهی تمامی یافتهها و راهکارهای علم اقتصاد است و از آن سو گروههای منتقد دولت بهگونهای به نقد این اقدامات مینشینند که انگار همهی این تصمیمها بیحاصل و عبث و آسیبرسان و غیرکارشناسی است.
در این میان نقش نقدهای کارشناسی بیطرفانه کجاست؟
به نظر میرسد فارغ از تعلقات حزبی و سیاسی و جناحی و …، باید همهی زوایای این تصمیمها را ذیل نگاه نقادانه و واقعبینانه و جامعنگر، مورد بررسی و مداقه قرار داد و باور داشت که همهی کارشناسان اقتصادی کشور (در هر مقام علمی یا اداری یا اجرایی)، دوستدار رشد و توسعهی اقتصادی کشور هستند.
با سلام.در این چند سال این گونه القاء شده است که تنها مدیران اقتصادی کشور «دوستدار رشد و توسعه اقتصادی کشور» هستدند و منتقدین، مغرض هستند، جایزه منتقد منصف را هم به کیهان! و آقای شریعتمداری اهدا شد! ادامه این وضع منجر به سرخوردگی صاحب نظران اقتصادی شده است!
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ شهریور 13ام, 1391 16:42:
سلام.
هرگز اینگونه نیست.
نظر شخصی من این است که همان منتقدها، چهبسا بیشتر از بقیه دوستدار رشد و توسعهی اقتصاد بودهاند.
[پاسخ]