من مدت 6 سالی است که داستان مینویسم.
کارم چیز دیگری است اما به خاطر علاقهی شخصی به حوزهی ادبیات، تقریباً بیشتر اخبار و روایات و کتابها و مصاحبهها و تازههای نشر و … را رصد میکنم و از آخرین تحولات این حوزه بیخبر نیستم.
تلاش میکنم هر ماهه (گاهاً مقاطع دو ماهه یا اگر وضع جیبام خراب باشد، هر سه ماه یک بار) کتاب بخرم.
ژانر موردعلاقهام، داستان کوتاه است.
بیشتر مجموعهداستانهایی را که منتشر میشود، خریداری میکنم. بدیهی است که ممکن است کتابهایی هم از دستم در بروند. نمیتوانم ادعا کنم که همهی کتابها را میخرم اما سعی میکنم حداقل آنهایی که مطرحتر هستند (و توجه منتقدها را به خود جلب میکنند) از دست ندهم.
کارشناس ادبیات نیستم. اما به خاطر همین علاقه؛ نقدها را میخوانم.
بعد از خواندن کتابها، حتماً سری به اینترنت میزنم و تمام نقدها (مثبت یا منفی) در مورد آن کتاب را مطالعه میکنم.
من در رشتهی ادبیات تحصیل نکردهام، اما قرار نیست که حتماً فارغالتحصیل ادبیات باشی تا سری از ادبیات هم دربیاوری. به طور کلی در زمینهی ادبیات داستانی، آدم کماطلاعی نیستم.
تا حالا بیشتر از 1000 یادداشت تحلیلی در حوزهی اقتصاد عمومی و نفت از من در روزنامههای مطرح کشور منتشر شده است. بنابراین با اغماض شاید بتوان اظهار داشت که با «قلم»؛ ناآشنا نیستم (اگر نگوییم که آشنا هستم).
همانگونه که گفتم، شش – هفت سال است که داستان کوتاه می نویسم. برخی از آنها در سایتهای معتبری مانند «والس ادبی» و «جن و پری» منتشر شده است. بنابراین استاندارهای اولیهی داستاننویسی را میشناسم و سعی در رعایت آنها دارم.
یکی دو سال است که میخواهم کتابی متشکل از چند داستان کوتاه (از نوشتههای خودم) را منتشر کنم.
در این میان، به چند ناشر مراجعه کردم.
موفق نشدم که ناشری برای انتشار این مجموعهداستان پیدا کنم (توضیح اینکه داستانها اصلاً مورد ارشادی ندارند).
نیازی نیست که بگویم چه جوابهایی شنیدم.
برداشت کلی من این است که:
– کمتر کسی زیر بار چاپ مجموعهي ایرانی از نویسندگان تازهکار میرود
– قضیه عمدتاً به بحث مالی مربوط میشود.
– ناشرها زیر بار چاپ کتابی که به فروش آن مطمئن نیستند، نمیروند.
برای همین است که برخی ناشران دیگر، با دریافت پول از نویسنده یا در بهترین حالت و در صورت تصویب کار در نشر خود، بدون حقالزحمه آن را منتشر میکنند.
عجیب است که چرا ناشرها ممكن است يک رمان متوسط را چاپ كنند؛ ولي از چاپ مجموعهداستان متوسط پرهيز میکنند. مجموعه داستان بايد خوب باشد! و البته تعريف خوب هم كمي كلي ست.
اما من میخواهم بگویم:
– این روزها همه یکجورهایی ادعای «حرفهای» بودن دارند. نه به خاطر اینکه خودم موفق به انتشار کتابام نشدهام اما باید قبول کرد که:
– ناشرها به خاطر مشكلاتشان دلايل روشنفكري ميآورند.
– فکر میکنند فقط خودشان (و کارشناسها و بررسهایشان) هستند که داستان و ادبیات را خوب میشناسند. اینها برای خوشان تبدیل به مراجع جامعالشرایط ادبیات داستانی شدهاند.
– احکام عجیب و غریب صادر میکنند.
من با سوابق و پیشینهای که در بالا ذکر کردم، میتوانم فرق بین یک کار «خوب« و «متوسط» و «ضعیف» را بفهمم.
اخیراً باب شده که برخی از داستاننویسهای جوان که موفق به انتشار اثر در نشرهای معتبر و خوب شدهاند، راهبهراه و چپ و راست در حال توصیههای اخلاقی به سایر نویسندگان هستند که:
«مبادا با سرمایهی شخصی اقدام به انتشار کتابتان بکنید» و یا
«اگر کتابی ارزشاش را داشته باشد، حتماً از طرف نشرهای معتبر، زمین نمیماند» … و از این جور حرفها…
مضمون همهی آنها این است که اگر کسی نتواند اثرش را در یک انتشاراتی خیلی خوب منتشر کند و یا اینکه با سرمایهی شخصی کتاباش را چاپ کند، آنگاه حتماً کتاب او بیارزش است یا حداقل بهاندازهی کتابهای خودشان ارزش ندارد.
من به نظر این دوستان احترام میگذارم اما فقط یک سؤال برایم مطرح شده و آن اینکه اگر کتاب شما «خوب» است، پس باید الزاماً یک «بد» هم وجود داشته باشد. چونکه مفهوم خوب و بد فقط در تقابل با همدیگر معنی پیدا میکنند.
بدین مفهوم که اگر همه موفق بشوند که کتاب داستان «خوب» چاپ کنند، آنوقت دیگر کتاب شما که «خوب» نخواهد بود.
برای وجود یک «خوب»، حتماً باید یک «بد» هم تعریف بشود.
از یاد نبریم که قرار نیست همهی نویسندههای ما در اولین آثارشان ، به اوج بلوغ و مهارتهای عالیه داستاننویسی دست پیدا کنند.
فکرش را بکنید عجب دنیای گندی داشتیم اگر اولین یا دومین اثر هر نویسندهای ، تبدیل به شاهکار میشد.
در این صورت جهان مملو از انبار های کتابهای برجسته و بینظیر میشد. ناشران پشت سر همهی شاهکارنویسان ایرانی و خارجی فحش میدادند که سرمایهام خوابیده و سود ندارم.
بیشتر از همه، خود نویسندهها ناراحت بودند که به اندازهی نصف نفوس تهران، رقیب پیدا میکردند.
بگذریم…
چرا آدمی مثل من، نتوانسته تا حالا هیچ ناشری برای انتشار مجموعهداستاناش پیدا کند؟
سلام
من فکر میکنم این نوشته میتونه مقدمه بسیار خوبی برای اولین کتابی باشه که انشاءاله چاپ خواهی کرد.
به امید آنروز
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ مرداد 20ام, 1391 15:18:
سلام عباس.
داری دستام میاندازی؟
[پاسخ]
خسروبیگی پاسخ در تاريخ مرداد 21ام, 1391 20:42:
سلام
نه بابا
این چه حرفیه؟
جدی گفتم
میدونی؟
یه تناقض همیشگی تو دنیا هست
اونهم اینه که
میری برای کار
میگن باید سابقه کار داشته باشی
خب کسی که تازه فارغ التحصیل شده
کجا میتونه با این شرط مشغول بکار بشه؟
این جریان شما هم
از همین دسته دیگه
خلاصه اینکه
حرفت حرف دله
اما برای چاپ در مقدمه کتاب
یه کم باید بهش پر و بال بدی
اما من مطمئنم که ایشالا
بزودی کتابت چاپ خواهد شد
دلم روشنه
به امید اونروز
که البته دیر نخواهد بود
و به امید دیدار
[پاسخ]
همان که خودتان گفتید: ناشران ترجیح میدهند با چاپ کتابی از یک تازهکار ریسک نکنند… البته این هم به شرایط و موقعیتهایی بستگی دارد. اگر بازیگر باشید و داستان بنویسید -حتی اگر نوشتهتان معمولی باشد- کتابتان چاپ که میشود هیچ باعث افتخار ناشر هم خواهید بود….
[پاسخ]
عزیز، گاها غلطه و داستان کوتاه ژانر نیست. با همین دو غلطی که تو این چند خط داری بهتره یه کم بیشتر بنویسی و بخونی تا داستانات رو کسی بالاخره چاپ کنه. موفق باشی
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ مرداد 25ام, 1391 20:22:
ناشناس عزیز.
من نمیدانم آیا شما واقعاً از اهالی ادبیات هستید یا نه؟
نمیخواهم هم که بدانم.
اما از لحن طعنهآمیز شما کمی دلخور شدم.
گمان کنم اگر کسی با ادبیات مانوس باشد، حداقل باید این را یاد گرفته باشد که با هویت ناشناس و مخفی در سایت دیگران، کامنتهای ناجور نگذارد.
اینکه من اصلاً از ادبیات سر در نمیآورم و یا «ژانر» ها را نمیشناسم و در شناخت کلمهها اشتباه میکنم، آیا باعث خشنودی شماست؟
مگر قرار است کسی؛ جای کس دیگر را در این فضای وسیع ادبی کشور اشغال کند؟
برای شما و برای خودم متاسفم.
[پاسخ]
آخه وقتی که توی داستان کوتاه به اون صورت پول نیست و اکثر جمعیت کتاب خون کشور هم اینترنت رو به عنوان یک ابزار کاملا می شناسند چرا هیچ ایده ای ندارید که چطوری از اینترنت برای ثبت کتابتون استفاده کنید… به هر حال زودتر به نتیجه می رسه..البته از طرفی هم می دونم تا اثری مکتوب نشه و چاپ نشه زیاد بهش توجه نمی شه و ممکنه حق مطلب ادا نشه… به هر حال اون فقط در حد یه پیشنهاد ساده بود… یه فکر هم به حال این فونت “اینجا بنا ندارم نظرات کسی را حذف یا تعدیل یا پنهان کنم. همهی نظرات منتشر میشوند. اما به دیگران توهین نکنید. لطفاً سعی کنید آدرس ای.میلتان را درست بنویسید. چون اگر کسی برایتان پاسخی بگذارد؛ آن پاسخ، به آدرس تان ای.میل میشود.” کنید… خیلی زمخته
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ مرداد 24ام, 1391 15:08:
سلام مهراز
هر کاری کردم، نتوانستم وارد وبلاگ شما بشون و کامنت بگذارم.
حالا همنیجا خدمتتان میگویم که:
اول ممنون بابت پیشنهاد و راهنماییتان. همانگونه که گفتید، انتشار کتاب در .ب، بازخورد خوبی ندارد .
در مورد فونت آن قسمت، نمیتوانم کاری بنم. جزو تنظیمات سایت است.
به هر حال باز هم ممنون بابت اینکه توجه داشتید
با احترام
[پاسخ]