عنوان نمایشی است به نویسندگی و کارگردانی آقای رضا صابری و بازی حمیدرضا آذرنگ، بهرام ابراهیمی، نسیم ادبی و … که در تالار چهارسوی تئاتر شهر اجرا میشود.
یک خبرنگار (که البته کسوت وقایعنگار بیشتر به او میخورد)، در زندگی راضیه و مهدی دقیق شده است.
راضیه فدایی در سن 19 سالگی بنا به اصرار خود به یک آسایشگاه بیماران جنگی میرود و تصمیم میگیرد با مهدی سورچی (که یک جانباز علیل است) ازدواج کند.
خانوادهی راضیه هرکار میکنند نمیتوانند نظر راضیه را عوض کنند و این ازدواج، صورت میگیرد.
اما زندگی جنبههای دیگری هم دارد که راضیه را گریزی جز رویارویی با آنها نیست و … باقی ماجراها
==========================
در اینجا نقدی بر این نمایش را بخوانید.
صحنه ارایی وروش پرسش و پاسخ و قرار دادن صندلی خالی به جای یکی از طرفین گفتگو جالب بود.حضور همیشگی مطبوعات پر رنگ بود.لحن سوال کردن اقای ابراهیمی خیلی تاثیر گذار بود. خلاصه داستان اشکم رو در اورد
[پاسخ]