یادداشت آقای عبدی را در اینجا بخوانید و یا در پایین
به آستانه هر انتخاباتی که می رسیم طبعا بحث ضرورت فعال بودن و پرهیز از منفعل نبودن مجددا بحث روز می شود و کوششها برای خارج کردن منفعلین از انفعال آغاز می شود.
منفعل بودن ویژگی منفی است، اما معنا و ابعاد انفعال نیز نباید در گرد و غبار هیاهوی ضرورت پرهیز از انفعال دچار اغتشاش مفهومی شود.
انفعال در اصل به معنای پرهیز از اقدام نیست، همچنان كه اقدام به عمل و رفتاری لزوماً به معنای فعالیت نیست. بهتر است كه به جای حاشیهروی مستقیماً وارد عرصه سیاست شویم. انفعال سیاسی را نمیتوان با گوشهگیری و حتی كنار كشیدن موقتی و حتی دایمی از سیاست یكی دانست. اگر چنین است، هیچ توجیهی برای نحوه رفتار امام علی(ع) در دوران خلافت خلفای پیش از خود شان نداریم. برعكس قضیه هم درست است. اقدام و عمل سیاسی و حتی در قالب بیشفعالی (!!) لزوماً به معنای فعالیت نیست. چه بسیار سیاستمدارانی كه كاملاً منفعلانه در عرصه سیاست حاضر هستند و خیال خود را با این توجیه آسوده میكنند كه جزو قاعدین و بریدههای زمان نیستند و كماكان به تكلیف خود عمل میكنند.
روشن است كه در پس این فعالیت ظاهری، نوعی رفتار انفعالی و تبعیت از غیر و دنبالهروی از حوادث و افراد موج میزند. این نوع اقدام و عمل سیاسی مثل قایقی است كه در امواج رودخانه به چپ و راست و جلو برده میشود و قایقران خیال میكند كه در حركتی فعالانه مشاركت دارد، در حالی كه در چنین شرایطی اگر كسی بتواند قایق خود را ثابت و محكم نگاه دارد و حتی ذرهای هم اجازه حركت به آن ندهد، عملی فعالانه انجام داده است، گرچه حركت نمیكند.
بنابراین یكی از عناصر اصلی در هر رفتار و عمل سیاسی فعال، ویژگی اختیار است. و هرچه دُز اختیار بیشتر باشد، آن عمل را فعالتر میتوان نامید و برعكس. در اینجا باید میان ضرورت و اختیار تفكیك قایل شد.كسی كه رتبه كنكورش 100 است، این امكان را دارد كه هر رشتهای را كه میخواهد انتخاب كند، ولی كسی كه رتبهاش 5000 است و یا محدودیتهای دیگری همراه اوست چنین امكانی را ندارد، بنابراین نمیتواند چیزی را كه انتخاب كرده و البته خودش هم آنرا انتخاب كرده، به معنای واقعی انتخاب نامید. چنین انتخابی فعالانه نیست، بلكه منفعلانه است. آنان كه در حوزه سیاست انواع اقدامات را انجام میدهند و آنرا انتخاب و كنش فعال مینامند، تنها در صورتی میتوانند مدعی فعالیت باشند كه از میان راههای موجود یكی را انتخاب و بقیه را مطابق اراده آزاد خود رد كرده باشند. اما كسی كه از ناتوانی در انتخاب راههای دیگر، و از روی استیصال فقط یك راه جلوی خود میبیند و آنرا انتخاب (!!!) میكند، عنصر فعالی نیست. مثل بیماری كه انواع غذاهای سفره بجز یكی برای او ضرر دارد و با این حال با اعتماد به نفس آن یك غذا را برمیدارد و به نام این كه آن را دوست دارد و بهترین است، تناول میكند و اسم این را هم میگذارد تحقق اراده آزاد در قالب انتخاب!كنش سیاسی در ایران برای عدهای چنین وضعی دارد. با تمام توان خود تنها راهی كه پیش پای خود به ذهنش میرسد را منفعلانه انتخاب میكند و نام آن را فعالیت میگذارد، مشابه همان انتخابی كه فرد بیمار از انواع و اقسام غذاهای موجود در سفره انجام میدهد.
شاید تا اینجای كار اشكالی نباشد.زیرا هر كس مطابق توان و قدرت خود، تعدادی راه قابل انتخاب در پیش روی خود دارد. اما اشكال از آنجا آغاز میشود كه دیگران را دعوت به همراهی با انتخاب ناشی از ضعف خود كنیم و آنرا به عنوان بهترین و فعالانهترین انتخاب معرفی نماییم و هركس كه قایق خود را با زحمت نگه داشته و وارد این امواج نمیكند، متهم به انفعال و بریدگی نماییم.
ركن دیگر فعالیت آگاهی است . در عرصه سیاست، كنش اصیل و فعالانه سیاسی، جمعی بوده و بر آگاهی جمعی استوار است و در غیاب آگاهی جمعی نمیتوان از فعالیت در برابر انفعال سخن گفت. هر اقدام سیاسی كه بر آگاهی جمعی استوار نباشد، عملی منفعلانه و رها كردن تیر در تاریكی است. البته اگاهی جمعی سیاسی نیز به تناسب در حین عمل جمعی و سیاسی شكل گرفته و پخته میشود و آگاهی جمعی در انتزاع شكل نمیگیرد. بنابراین هیچكاه بدون آگاهی جمعی نیستیم. اما سطح عمل و رفتار منفعلانه باید متناسب با سطح آگاهی جمعی باشد.
هنگامی كه یك جنبش اجتماعی شكل میگیرد، در پسزمینه آن میتوان مشخصات یك آگاهی جمعی را دید، آن آگاهی كه از یك سو محصول كنش ذهنی نخبگان فكری و بدنه اجتماعی است (كنشی كه طی مدت قابل توجهی دوام داشته است) و از سوی دیگر محصول كنشهای خرد و فرعی و مستمر مطابق آن آگاهیها بوده است و در جریان این دو رویداد، كمكم جنبش اجتماعی با چنین پسزمینهای ظهور میكند.
در مقابل هنگامیكه جنبش اجتماعی با شكست مواجه شد، كلیت آن آگاهی جمعی دچار بحران میشود و واقعیت خود را از دست میدهد و مدتی طول میكشد كه كنشگران اجتماعی و سیاسی به تحلیل و درك نسبتاً مشتركی از واقعیت جامعه و نیز مشاركت در كنشهای مقطعی و جزیی نازل شوند. اقدام و عمل سیاسی در این شرایط را نمیتوان به صفت فعال توصیف كرد. زیرا فاقد دو ویژگی مذكور در آگاهی جمعی است. عمل جمعی ایجابی در این شرایط متصور نیست، زیرا تجربه عمل ایجابی كه آگاهی مذكور به آن متكی باشد، مفقود است و صرفاً میتوان بر اساس عمل سلبی و نفی دیگری قدم برداشت و روشن است كه عمل سلبی یا موفق نمیشود و یا اگر هم موفق شد، مشكلات بزرگتری پس از آن آغاز میشود.
به نظر من فعالیت اصیل در جامعه كنونی ایران: 1ـ كوشش برای دستیابی به آگاهی جمعی از خلال نقد منصفانه گذشته و تحلیل شرایط موجود و توافق بر اهداف مرحلهای است. 2ـ كوشش برای تجربی و مصداقی و پایدار كردن آگاهی جمعی از خلال مشاركت در زمینههایی است كه آگاهی جمعی به آنها بطور نسبی مورد توافق است.