پنجشنبهی هفتهی قبل به اتفاق دوست عزیز و جوانم آقای مهران بیرمزاده، برای تهیهی گزارشی عازم بازار شدیم.
قرار بود مهران در مورد درختی به نام «درخت پنج تن» در محلهی گذر لوطی صالح اطلاعاتی جمعآوری کند. اما بعد از مدتی پرس وجو فهمیدیم که چنین درختی وجود خارجی ندارد.
این بود که موضوع گزارش را عوض کردیم و با مشورت هم، قرار شد از یکی از معابر قدیمی بازار به نام «گذر باشی» گزارشی تهیه شود.
مهران با کمک چند تا از بازاریهای بامعرفت و قدیمی محل، گزارش خوبی تنظیم کرد که دیروز در صفحهی 12 روزنامهی «ملت ما» منتشر شد.
برای مهران آرزوی موفقیت بیشتر دارم. گزارش او را در ادامه بخوانیم:
===========================
دنيا محل گذر است اما شايد اين گذر در «گذر باشي» ملموستر باشد! «گذر باشي» نام محلهاي است در «بازار تهران» كه مسجد و كليسايي را به فاصلهاي نزديك در خود دارد. مسجد و كليسايي كه هر كدام سابقه فعاليتي بيش از 200 سال دارند. اين گذر از شمال به كوچه «غريبان» از غرب به «گذر لوطي صالح» و «گود زنبوركخانه» از جنوب به «نانوايي رضا قمي» در نزديكي خيابان مولوي و از شرق به «بازار حضرتي» محدود ميشود. يكي از راههاي رسيدن به «گذر باشي» وروديهاي شمالي بازار، در ضلع جنوبي خيابان پانزده خرداد هستند.
گردشي يك روزه در فاصله شصت قدمي مسجد و كليسا
از آنجا به «چهارسوق بزرگ» و ادامه آن «بازار مسگرها» است. مسير بازار مسگرها از «مسجد امام محمد تقي(ع)» واقع در نبش كوچه «هفت تن» ميگذرد و ادامه آن راه به «گذر لوطي صالح» ميرسد. در ادامه «گذر لوطي صالح» به سمت شرق، «گذر قاطرچي ها» است. اين گذر از يه سو در جنوب به «گود زنبوركخانه» و از شرق به «گذر باشي» منتهي ميشود.
فاصله كليسا تا مسجد تنها شصت قدم!
در انتهاي شرقي «گذر باشي» و نرسيده به «بازار حضرتي» مسجدي به همين نام جلبتوجه ميكند. «حاج آقا سياوش قنبرنژاد مهابادي» از بزرگان و قديميهاي اين محل است. او با نشان دادن سنگ نوشتههاي ورودي و داخلي به قدمت «مسجد حضرتي» اشاره ميكند كه به سال 1224 هجري قمري بر ميگردد.
روي سنگ نوشته اوليه كه درون ديوار داخلي مسجد كار گذاشته شده، نوشته است: «اين بنا در سال 1224 ه. ق توسط زمان بيك استر آبادي ساخته و وقف شد تا ثواب آن به روح والدينش برود. » زير آن سنگ نوشته تازهتري است: «اين مسجد در سال 1367 ه. ق توسط امام جماعت آن، سيد النقي تهراني (ره) تجديد بنا شد. در 1427 ه. ق و در زمان امامت آيتالله سيد محمد تهراني مجددا تجديد بنا شده است».
شصت قدم از مسجد به سمت غرب، كليسايي است كه قدمت آن به سال 1808 ميلادي (1223 ه. ق) بر ميگردد. بر روي سر در آن نوشته: «كليساي تادئوس و بارتوقيموس مقدس. » در ادامه آورده است: «اين بنا به دست 10 خانوار ارمني معروف به «جام بران» ساخته شده. آنها به دستور فتحعلي شاه قاجار براي شيشه بري قصر سلطنتي (كاخ گلستان فعلي) از جلفاي اصفهان به تهران آمدند. استادكاران آن «خاچيك» و «هارطون» بودند كه مدفنشان در داخل كليساست».
«حاج آقا منيف» كه در همسايگي اين كليسا مغازه دارد به روزهاي فعاليت عبادت در اين كليسا اشاره ميكند: «معمولا يك روز از ماه در اين كليسا مراسم مذهبي انجام ميشود و باقي روزها در آن بسته است».مساحت تقريبي زيربناي ساختمان اين كليسا و نمازخانه آن حدود 220 متر مربع است و از صحن آن به دليل اينكه نخستين و تنهاترين مكان مناسب در آن زمان بود براي تدفين مسيحيان تهران استفاده شده است.
در صحن اين كليسا شخصيتهاي سياسي و فرهنگي خارجي از جمله سفراي روسيه و انگليس، اسكندر شاهزاده گرجستان، چارلز اسكات فرزند دوم سر والتر نويسنده شهير انگليسي، چارلز آليسون فرستاده ويژه وزير مختار انگليس و داوودخان طبيب نظام كه هنگام معالجه بيماران مبتلا به طاعون خود نيز به اين بيماري گرفتار شد و از دنيا رفت به خاك سپرده شدهاند.
برخي از اهالي درباره افراد تدفين شده در اين كليسا ادعاي عجيبي دارند. مثلا عنوان ميشود كه قبر مخترع سيگار در حياط اين كليساست. شايد هم منظورشان، نخستين كسي است كه سيگار را به ايران آورد. در عين حال با توجه به بافت ارمني نشيني كه از دوره قاجاريه در اين محل شكل گرفت، گفته ميشود دفينههايي در خانههاي اين محله مربوط به ارامنه وجود داشته كه قسمتي از آنها استخراج شده است.
مدرسه فرهنگ، زباله داني شهرداري
«گذر باشي» را از كليسا به سمت غرب كه پيش رويم، به كوچه بن بستي بر ميخوريم كه انتهاي آن محل جمعآوري زبالههاي خشك شهرداري است. حاج سياوش قنبرنژاد ميگويد: « اين كوچه به نام مدرسه فرهنگ معروف بود و مدرسهاي به همين نام در انتهاي آن قرار داشت. اين مدرسه 25 سال پيش تخريب شد و اكنون به محل پسماندهاي خشك شهرداري تبديل شده است».
شفاي شتر پا شكسته و ساخت سقاخانه
مسجد حضرت ابوالفضل عباس(ع) نيز در اين گذر قرار دارد. روبهروي آن هم سقاخانهاي به همين نام است كه كليددار آن، «حاج آقا سياوش قنبرنژاد مهابادي» است. او ميگويد: «مردم همچنان از اين سقاخانه استفاده كرده و حاجت ميگيرند». اينكه اين سقاخانه به چه دليل بنا شد هم داستان دارد. «حاج آقا قنبرنژاد» روايتي را نقل ميكند كه باعث ساخت و وقف اين سقاخانه بود:
«به گفته كليددار سقاخانه، 60 سال پيش معصومه خانم، مادر احمد آقا قصاب كه در آن زمان بيش از 100 سال سن داشت، خاطرهاي برايش تعريف كرده است. » به اين مضمون: «اين گذر محل عبور كاروان شتران بود كه ديوار قديمي شهر نيز در كنار آن قرار داشت. در هنگام گذر كاروان شتر، شتري كه بار سنگيني ميبرده، پايش ميشكند و همانجا زمين گير شده و بارش را بر روي شتران ديگر ميگذارند.
شتر پا شكسته همانجا ميماند اما پس از چند روز، پاي شتر خوب ميشود و صاحب آن، سقاخانهاي وقف ميكند به نام حضرت ابوالفضل(ع).
آب انبار 40 پله
در ادامه اين گذر و روبهروي كوچه «سيد عباس واعظ» آب انبار 40 پلهاي بود جزو «مدرسه قديسه. » «آقاي نعيمي» از كسبههاي معتبر اين راسته و صاحب مغازه پوشاك است كه روبهروي اين آب انبار مغازه دارد. او به وضع پيشين و فعلي آب انبار اشاره كرده و ميگويد: «اين آب انبار محلي براي رفع نياز آب اهالي محل بوده كه بخشي از آن تخريب شده بود. اين آب انبار به تازگي از سوي شهرداري مسطح شده است. با اين حال سقف آن تخريب شده و سطح آن با زمين يكسان است.
پايان كار «پاچنار» هزار ساله
از انشعابهاي محله «گذرباشي» كوچهاي است به سمت شمال به نام «كوچه غريبان. » در امتداد غربي اين كوچه درخت بزرگ چناري بوده اما اكنون تنها تنه تكيده و سوختهاي به ارتفاع تقريبي 5/3 متر از آن باقي مانده كه دور تنهاش آجرچين شده است.
اين درخت در ضلع جنوبي «تيمچه نادعلي» و ضلع شرقي «تيمچه عبدالوهاب» قرار دارد. اهالي محل و كسبه قديمي اين درخت را به اسم «پاچنار» يا «درخت چنار» ميشناسند.«حاج هاشم سليمي» از معدود كسبههايي كه بيش از نيم قرن در اين كوچه مغازهدار است در اين باره ميگويد:
«اين درخت قدمتي طولاني دارد. » در ارتباط با شكل ظاهري درخت نيز گفته ميشود: «اين تنه سوخته، درخت چناري داراي تنهاي تنومند و چهار شاخه بزرگ بوده است».مغازهدار جواني كه در كنار «پاچنار» كاسبي ميكند به نقل از قديميهاي اين محله اضافه ميكند:
«اين درخت بيش از نهصد سال قدمت داشت اما در پاييز گذشته به دليل وزن زياد درخت و عدم توجه در مهار آن، شكست».در هر حال عمر افسانهاي درخت هزار ساله به سر رسيده و از آن درخت تنومند، بقاياي پوسيدهاي باقي مانده است.
شايد هم پايان عمر «پاچنار» گذر ديگري باشد در گذرگاههاي بازار تهران. چنارهايي كه در ميان ايرانيان قديم، مظهر استقامت و موجب بركت و نعمت بودهاند. اين خود داستاني ديگر است.
سلام
ممنون از لطفتون
باعث خوشحالی منه
[پاسخ]
سلام حالتون خوبه
با توجه به بحثي که در مورد تأثير اهل بيت در فرهنگ ناب اسلامي داشتيم در ادامه با مطلب جديد با عنوان “عظمت اهل بيت (عليهم السلام) با توجه به آيات و روايات” بروزم.
منتظر نظرات ارزشمندتان در اين زمينه هستم.
يا علي
[گل][گل][گل]
[پاسخ]
سلام
آقا لطف داری. قربونه مرامتم. ضمن اینکه امیدوارم عکست رو ببینم تو شبکه های اجتماعی! ممنونم.
[پاسخ]
سلام
بارها از گذر باشی رد شده ام ولی بی توجه به گذشته ان محل.اقای بیرم زاده از خواندن مطالب شما لذت بردم .دوست دارم این بار فقط از ان کوجه گذر نکنم بلکه0(ببینم0تامل کنم)0و انگاه به سمت گذری دیگر راهی شوم0
[پاسخ]
ممنونم. به راستی هم بسیاری از چیزهایی که در اطراف ما هستند جای تامل دارند. برخی کمتر… برخی بیشتر… شاید برخیشان جزو داستان های قدیمی باشند اما باز هم جای تامل دارند به باورم…
[پاسخ]
سلام با تشکر از اینکار قشنگتان من دوران کودکیم رادران محله ها گذرانده وخاطرات خوبی را از انجا دارم من چند سال پیش با خواهرم به انجا رفتیم ولی متاسفانه بیشتر انجا تجاری شده بود ولی بنظر من هنوز هم ار همه جا بهتر است هنوزم دلم می خواد توی اون کوچه ها تکیه به دیوارهای کهنه ونمورش بدهموبه روزایی که هرروز صبح می رفتم واز زیر بازارچه یک تیکه پنیر لای روزنامه بایک نان سنگک داغ میگرفتم وتا به خونه مد رسیدم قسمتی از نان را خورده بودم ان روز که سقف خانه ها چوبی بود!….گفتاروعمل در همه خوبی بود!….امروز بنای خانه هاسنگ شده!….دلها همه با بنا هماهنگ
شده……با تشکر مجدد
[پاسخ]
باسلام و تشکر از تدقیق و تحقیق شما. قدیمی های خانواده من نیز از بزرگان و محترمین این محله بوده اند، به همین دلیل از مطالب ارائه شده بالا، بسیار لذت بردم.
[پاسخ]