مدتی است که از علاقه و عشق همیشگیام –یعنی روزنامهنگاری- دست کشیدهام.
البته این کنارهگیری شکل اختیاری دارد. نمیخواهم چسناله کنم که مطبوعات ایران در چه وضعیتی قرار دارند و اینکه مثلاً سانسور میشوند و یا یادداشتهای ما را با جرح و تعدیل منتشر میکنند.
هرچند شاید این گونه هم باشد، اما در حوزهای که من مطلب مینویسم (یعنی اقتصاد عمومی و نفت) تا حالا کمتر پیش آمده است که سردبیران روزنامههایی که با آنها کار کردهام اقدام به حذف و رد یادداشتهای من بکنند.
خودم هم بر این اعتقادم که اگر مسائل را علمی و منطقی ببینیم، یادداشتمان هم چیز غلط و یا پرتی از آب درنخواهد آمد. البته همیشه ملاحظاتی بوده و هست اما اینطور نیست که فضای موجود را کاملاً سیاه ببینم (حداقل در حوزهی مورد تخصص من).
اما دلیل من برای کار نکردن این است که روزنامهای در عرض این یکی دو ماه به من پیشنهاد کار نداده است.
در روزنامهی جهان صنعت که مینوشتم، شرطام با سردبیر این بود که اسم من را هم مانند سایر روزنامهنگارها برای طرح ترافیک به سازمان مربوطه منعکس کنند.
اما این روزنامه با رندی و بیمعرفتی از این کار سر باز زد و در حالی که خبر دارم مدیرمسئول مربوطه برای همهی دوستاناش اسم رد میکرد، اما ظاهراً من را قابل ندانست و کار از کار گذشت و من امسال بدون طرح ترافیک ماندم.
این در حالی بود که در عرض یک سال و نیم گذشته بالغ بر صد یادداشت و تحلیلی و خصوصاً سرمقاله برایشان نوشته و حتی نیروی کمکی هم با خودم آورده بودم.
من که خودم نشنیدهام اما میگفتند در ماهوارهها از سرمقالههای من یاد میکردند.
به هر حال امسال را خوب شروع نکردم. آن از آسیب جسمی و شکستن دستام و این از محرومیت آرم طرح ترافیک.
من که بیاغراق، متاسفم از آنچه رخ داده. و برایم جالب است صراحتتان در گفتن حقایق. من که از این صراحت بیبهرهام.
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ فروردین 28ام, 1390 11:53:
سلام آقا رامین
واقعاً جای تاسف دارد.
بعضی وقتها باید این صراحت را به خرج داد؛ خصوصاً وقتی که پای تضییع حقی در میان باشد.
به هر حال ممنون
[پاسخ]