هرچقدر هم که تلاش کنید، باز هم حادثه خبر نمیکند.
سهشنبه شب بهار داشت با مادرش بازی میکرد و از سر و کول او بالا میرفت، ناگهان از روی کول مادرش افتاد روی زمین و گریه کرد.
اولش جدی نمیگرفتیم و فکر کردیم ضربهای خورده و زود هم خوب میشود. اما بهار بهشدت بیقراری میکرد و ما نگران شدیم.
چهارشنبه اول وقت رفتیم بیمارستان آتیه و دکتر ارتوپد و عکس و رادیوگرافی و … تا بالاخره جواب عکس که آمد، متوجه شدیم ترقوهاش شکسته و بیخود این همه احساس درد نداشته.
در همانجا یک آتل مخصوص داشتند که بستیم.
جهت اطمینان خاطر با هزار زحمت از یکی از پزشکان فوقتخصص ارتوپدی کودکان وقت گرفتیم و همان چهارشنبه ساعت حدود 11 شب دوباره بهار توسط آن پزشک ویزیت شد که فهمیدیم تجویز دکتر اول هم درست بوده و جای نگرانی ندارد.
اما پزشک دوم نکتهی جالبی گفت که من تا این لحظه نمیدانستم.
اول اینکه آتل مربوطهای که به شانهی بهار بستهایم، ظاهراً هیچ محدودیت جدی برای حرکت دست و شانهی او ایجاد نمیکند (و همین مسئله باعث شک ما شد و به پزشک فوق تخصص مراجعه کردیم).
اما پزشک دوم گفت که استخوان کودکان با استخوان ما فرق دارد. یعنی اگر ترقوهی یک آدم بزرگ بشکند، همراه با درد زیاد، عملاً امکان حرکت دست و شانه را از دست میدهد. اما استخوان کودکان، یک پوستهی خیلی محکمی دارد که همان باعث ترمیم سریع استخوان میشود. آتل فعلی فقط کافیست که شانه را کمی عقب ببرد. همین!
خلاصه بهار کمی هم درد دارد؛ گو اینکه دیگر حوصلهی شیطنتها و جستوخیز را هم از دست داده و کسل شده.
خداوند همهی مریضها را شفای عاجل عنایت کند… آمین
با سلام بازهم ماشال…اميدوارم بزودي زودخوب بشن بچه هااز باباهاشون شيطونتر نيستند
[پاسخ]
سلام
بلا به دور!
انشاءالله به زودی خوب میشه
مواظبش باشید
سالم و سربلند باشید
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ مهر 10ام, 1389 9:55:
سلام عباس جان
ممنون که به یاد ما بودی
راستی یه نظرسنجی توی سایت گذاشتم که بد نیست شرکت کنی.
یه سؤال دیگه:
توی تشکیلات ووردپرس، افزونهای برای نظرسنجی نداریم؟
ممنون و دستات درد نکنه.
[پاسخ]
خسروبیگی پاسخ در تاريخ مهر 11ام, 1389 18:29:
سلام
در نظرسنجی شرکت کردم
در وردپرس هم افزونه برای نظرسنجی داریم!
موفق باشید
[پاسخ]
بلا دره ایشالا
اونروز داشتم شیطنتهای بچگی خودم رو مرور میکردم و دیدم با همه مراقبتها و دقتها پدر و مادر، ولی اگه یه فرشته نگهبان نبود چه حوادث بالقوه هولناکی رو از سر گذروندم!
ایشالا زودتر خوب میشه تا بابا و مامانش دیگه بیقرار نباشند و خودش هم دوباره از سر و کول همه تون بره بالا 🙂
[پاسخ]
پویا نعمتاللهی پاسخ در تاريخ مهر 10ام, 1389 9:54:
سلام مهندس
آره واقعاً اون فرشتهی نگهبان خیلی وقتها به داد همهی ما رسیده.
ولی همین هم خدا رو شکر که به جاهای ناجور (مثلاً سر و کله) بهار آسیب نرسید.
ما که گلهای نداریم.
خدا خودش همهی ما رو (و مخصوصاً بچهها رو) حفظ کنه.
ممنون که سر زدی.
راستی یک نظرسنجی توی سایت هم گذاشتم که بد نیست توش شرکت کنی.
راجع به ژانر موردعلاقهتون در مطالعهی ادبیات می شه.
دستات درد نکنه.
[پاسخ]
ان شاالله بهتر بشود روز به روز
[پاسخ]